1. a balmy breeze flattered her skin
نسیم ملایمی پوستش را نوازش می داد.
2. a balmy day
روز زیبا،روز خوش
3. It's a balmy evening, the golden time for lovers.
[ترجمه گوگل]این یک عصر آرام است، زمان طلایی برای عاشقان
[ترجمه ترگمان]عصر balmy، وقت طلایی عشاق
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Balmy, near-equatorial currents from Panthalassa rushed between the sundered continents along the newly formed Tethyan Seaway.
[ترجمه گوگل]جریانهای آرام و نزدیک به استوایی از پانتالاسا بین قارههای جداشده در امتداد دریای تازهتشکیل شده تتیان هجوم آوردند
[ترجمه ترگمان]balmy، نزدیک - استوایی از Panthalassa میان قاره های جدا شده در امتداد the که بتازگی شکل گرفته اند، عبور کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Brilliant blue skies and unseasonably balmy weather prevailed.
[ترجمه گوگل]آسمان آبی درخشان و آب و هوای مطبوع غیر فصلی حاکم بود
[ترجمه ترگمان]آسمان آبی درخشان و هوای طوفانی در هوای خنک حاکم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Kind skies and balmy breezes instead of the cutting east wind off the marshes.
[ترجمه گوگل]آسمان مهربان و نسیم مطبوع به جای باد قطع کننده شرقی از باتلاق ها
[ترجمه ترگمان]نسیم خنکی می وزید و نسیم خنکی می وزید، به جای آن که باد شرقی را قطع کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The balmy summer months before Harry's birth was a time of contentment and mutual devotion.
[ترجمه گوگل]ماه های مطبوع تابستان قبل از تولد هری زمان رضایت و از خود گذشتگی متقابل بود
[ترجمه ترگمان]روزه ای خنک تابستانی پیش از تولد هری زمان رضایت و وفاداری متقابل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Meanwhile, I was back home, basking in balmy Texas weather.
[ترجمه گوگل]در همین حین، من به خانه برگشتم و در هوای مطبوع تگزاس غوطه ور بودم
[ترجمه ترگمان]در همین حال، من به خانه برگشتم، در هوای خنک تگزاس از آفتاب لذت بردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. It was a balmy night with a full moon and the city shone Picasso blue.
[ترجمه گوگل]شبی آرام با ماه کامل بود و شهر آبی پیکاسو می درخشید
[ترجمه ترگمان]یک شب خنک با ماه کامل و شهر، پیکاسو آبی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Bright and balmy, very warm, but John Wade found himself shivering.
[ترجمه گوگل]روشن و ملایم، بسیار گرم، اما جان وید خودش را می لرزید
[ترجمه ترگمان]روشن و ملایم، خیلی گرم، اما جان وید خود را در حال لرزیدن یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. There was plenty to toast that balmy Saturday night last August.
[ترجمه گوگل]در اوت گذشته، شنبه شب دلپذیر، چیزهای زیادی برای نان تست وجود داشت
[ترجمه ترگمان]برای جشن شنبه قبل از ماه اوت همه جا خوش و خرم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The air was balmy and birds sang.
[ترجمه گوگل]هوا آرام بود و پرندگان آواز می خواندند
[ترجمه ترگمان]هوا خنک بود و پرندگان آواز می خواندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. On the balmy seashore of Juneau. Alaska!
[ترجمه گوگل]در ساحل آرام جونو آلاسکا!
[ترجمه ترگمان]در کنار ساحل balmy جونو ! آلاسکا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Citron its flesh is white character, have a balmy taste, get the welcome of masses.
[ترجمه گوگل]مرکبات گوشت آن سفید رنگ است، طعم ملایمی دارد، مورد استقبال توده ها قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]جسم و پوستش مثل یک شخصیت سفید است، طعم مطبوعی دارد، و به توده مردم خوش آمد می گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The air was balmy and pleasant.