ballparks

پیشنهاد کاربران

من عروس خانوادمون بشم ننت به من صدای حیکسر در بیاره به ولله الو بابا میگم همونجا میاد فحش بارونتون کنه
سلامت روان و هیجان من رو نمیتونین تخریب کنین
ملاحظه میکنم به والله
عروستون میشم حق ندارین ابرو ریزی کنین والله
از الان بگم من با دعا ننت رو کنترل نمیکنم
الو بابا میگم
ریشه شناسی واژهٔ �ballpark�
۱. منشأ ورزشی ( بیسبال )
واژهٔ �ballpark� در اصل به �زمین بیسبال� ( ورزشگاه مخصوص بیسبال ) اشاره دارد و از ترکیب دو کلمهٔ انگلیسی تشکیل شده است:
- �Ball� ( توپ ) �Park� ( پارک/محوطهٔ بازی )
...
[مشاهده متن کامل]

این اصطلاح از دههٔ ۱۸۰۰ میلادی در آمریکا برای اشاره به استادیوم های بیسبال استفاده می شد.
- - -
۲. تحول معنایی به �حد تقریبی�
در دههٔ ۱۹۵۰ - ۱۹۶۰، این واژه در گفتار روزمره ی آمریکایی به معنای �محدودهٔ تقریبی� یا �حدس منطقی� به کار رفت. دلیل این تحول:
- زمین های بیسبال اندازه های متفاوتی داشتند، اما همگی در یک محدودهٔ استاندارد بودند.
- از این رو، �in the ballpark� به معنای �در محدودهٔ قابل قبول� وارد زبان شد.
- - -
۳. مثال های کلیدی از تحول معنایی
- �A ballpark figure� ( رقم تقریبی ) : از تخمین های مالی که مانند اندازهٔ زمین بیسبال نه دقیق، اما نزدیک به واقعیت هستند.
- �Out of the ballpark� ( غیرمنطقی/دور از ذهن ) : مانند توپی که از ورزشگاه بیرون می رود!
- - -
۴. معادل های فارسی در ترجمه
- �Ballpark estimate� → �تخمین تقریبی�
- �In the same ballpark� → �در یک محدودهٔ فکری�
- �Ballpark of $100� → �حدود ۱۰۰ دلار�
- - -
نکته: این واژه نمادین ترین مثال از ورود اصطلاحات ورزشی به زبان روزمرهٔ انگلیسی است!
deepseek

1. English: That estimate is in the right ballpark.
Persian: این تخمین در محدودهٔ تقریبی درست است.
2. English: Can you give me a ballpark figure for the project cost?
Persian: می توانی یک رقم تقریبی برای هزینهٔ پروژه بدهی؟
...
[مشاهده متن کامل]

3. English: We’re not even in the same ballpark on this issue.
Persian: ما حتی در یک محدودهٔ فکری مشترک دربارهٔ این موضوع نیستیم.
4. English: His guess was way out of the ballpark.
Persian: حدس او کاملاً بیرون از محدودهٔ معقول بود.
5. English: Let’s meet at the ballpark for the game.
Persian: بیا در ورزشگاه برای بازی همدیگر را ببینیم.
6. English: The proposal is still in the early ballpark stages.
Persian: این پیشنهاد هنوز در مراحل اولیه و تقریبی است.
7. English: Her answer was in the general ballpark of what we expected.
Persian: پاسخ او تقریباً در محدودهٔ انتظارات ما بود.
8. English: The two offers aren’t in the same ballpark.
Persian. این دو پیشنهاد در یک سطح نیستند.
9. English: We need to stay within the budget ballpark.
Persian. باید در محدودهٔ بودجه باقی بمانیم.
10. English: The negotiations are in the final ballpark phase.
Persian. مذاکرات در مرحلهٔ نهایی و تقریبی قرار دارد.
- - -
Key Notes:
- "Ballpark" in Persian often translates to "محدودهٔ تقریبی" ( approximate range ) or "ورزشگاه" ( stadium ) depending on context.
- "Ballpark figure" = "رقم تقریبی"
- "Out of the ballpark" = "خارج از محدودهٔ منطقی"
deepseek

استادیوم