balloonist


بالون بر، هوانورد

جمله های نمونه

1. Two balloonists who ditched during the race were rescued by helicopter.
[ترجمه گوگل]دو بالن سوار که در طول مسابقه از زمین خارج شده بودند با هلیکوپتر نجات یافتند
[ترجمه ترگمان]دو balloonists که در طول مسابقه از یکدیگر جدا شدند با هلی کوپتر نجات یافتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He's a keen balloonist.
[ترجمه گوگل]او یک بادکنک ساز مشتاق است
[ترجمه ترگمان]اون خیلی باهوشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The balloonists attained an altitude of 3000 feet.
[ترجمه گوگل]بالن سوارها به ارتفاع 3000 پا رسیدند
[ترجمه ترگمان]The به ارتفاع ۳۰۰۰ متری دست یافتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The balloonist was forced to reroute his course to the south after Libya denied use of its airspace.
[ترجمه گوگل]پس از اینکه لیبی استفاده از حریم هوایی خود را رد کرد، این بالن سوار مجبور شد مسیر خود را به سمت جنوب تغییر دهد
[ترجمه ترگمان]پس از اینکه لیبی استفاده از حریم هوایی اش را انکار کرد، balloonist مجبور شد مسیر خود را به جنوب تغییر دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The balloonist cheated death in spite of the storm.
[ترجمه گوگل]بالن سوار با وجود طوفان، مرگ را فریب داد
[ترجمه ترگمان]The با وجود طوفان مرگ را فریب داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Round-the-world balloonist Bertrand Piccard is leading the project and intends to pilot the plane along with co-founder Andre Borschberg.
[ترجمه گوگل]برتراند پیکارد، بالونیست دور دنیا، پروژه را رهبری می کند و قصد دارد همراه با بنیانگذار آندره بورشبرگ، خلبانی این هواپیما را بر عهده بگیرد
[ترجمه ترگمان]\"balloonist برتران Piccard\" در دور دنیا این پروژه را رهبری می کند و قصد دارد هواپیمایی را همراه با \"آندره Borschberg\" (آندره Borschberg)همراهی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And the clothing worn by a Japanese balloonist in nineteen ninety - four .
[ترجمه گوگل]و لباسی که یک بالنیست ژاپنی در سال نوزده و نود و چهار پوشیده بود
[ترجمه ترگمان]و لباسی که توسط یک balloonist ژاپنی در هزار و نهصد و نود و چهار پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The first parachute was built by a French balloonist, Jean Pierre Francois Blanchard.
[ترجمه گوگل]اولین چتر نجات توسط یک بالن سوار فرانسوی به نام ژان پیر فرانسوا بلانچارد ساخته شد
[ترجمه ترگمان]Francois Francois، ژان پیر Blanchard، گفت که نخستین چترنجات از طریق یک balloonist فرانسوی ساخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The balloonist received a rude welcome.
[ترجمه گوگل]بالن سوار مورد استقبال بی ادبانه قرار گرفت
[ترجمه ترگمان] خانواده \"balloonist\" یه خوشامد rude دریافت کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In the next five years he made about forty ascents as a professional balloonist.
[ترجمه گوگل]در پنج سال بعد او حدود چهل صعود را به عنوان یک بالن سوار حرفه ای انجام داد
[ترجمه ترگمان]در پنج سال بعد در حدود چهل صعود به عنوان یک balloonist حرفه ای به عمل آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. For several years weatherman Paul Damari has been operating an independent weather service for balloonists.
[ترجمه گوگل]چند سالی است که هواشناس پل داماری یک سرویس هواشناسی مستقل را برای بالن سواران راه اندازی کرده است
[ترجمه ترگمان]پل Paul چندین سال است که در حال اجرای یک سرویس هواشناسی مستقل برای balloonists است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• pilot of an air balloon

پیشنهاد کاربران

بپرس