ballistic

/bəˈlɪstɪk//bəˈlɪstɪk/

وابسته به دانش پرتاب شناسی، پرتابه ای وابسته به علم پرتاب گلوله، مربوط بعلم حرکت اجسامی که درهوا پرتاپ میشوند

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: ballistically (adv.)
• : تعریف: of or pertaining to ballistics.

جمله های نمونه

1. Ballistic tests have matched the weapons with bullets taken from the bodies of victims.
[ترجمه مهناز] 1. تست های بالستیک با استفاده از گلوله هایی که از بدن قربانیان گرفته شده است، سلاح ها را هماهنگ کرده اند.
|
[ترجمه گوگل]آزمایش‌های بالستیک سلاح‌ها را با گلوله‌های گرفته شده از بدن قربانیان تطبیق داده است
[ترجمه ترگمان]این موشک ها با گلوله هایی که از اجساد قربانیان گرفته شده است، با سلاح ها همخوانی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. China regrets the abrogation of the Anti - Ballistic Missile Treaty.
[ترجمه گوگل]چین از لغو معاهده ضد موشک های بالستیک متاسف است
[ترجمه ترگمان]چین از لغو معاهده ضد گلوله موشک متاسف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He went ballistic when I told him about the accident.
[ترجمه مهناز] . هنگامی که به او در مورد حادثه گفتم، او به سمت بالستیک رفت.
|
[ترجمه گوگل]وقتی ماجرا را به او گفتم بالستیک شد
[ترجمه ترگمان] وقتی در مورد تصادف بهش گفتم، عصبانی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. August registrations have gone ballistic, accounting now for a quarter of the annual total.
[ترجمه گوگل]ثبت نام های اوت بالستیک شده است و اکنون یک چهارم کل سالانه را تشکیل می دهد
[ترجمه ترگمان]ثبت آگوست ضبط شده است، و اکنون به مدت یک چهارم از کل سالانه به حساب می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He went ballistic when I told him.
[ترجمه مهرداد مکبری] همین که بهش گفتم از کوره در رفت.
|
[ترجمه گوگل]وقتی بهش گفتم بالستیک شد
[ترجمه ترگمان] وقتی بهش گفتم دیوونه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The singer went ballistic after one member of his band failed to show for a sound check.
[ترجمه گوگل]این خواننده پس از اینکه یکی از اعضای گروهش نتوانست برای بررسی صدا ظاهر شود، بالستیک شد
[ترجمه ترگمان]این خواننده پس از اینکه یکی از اعضای گروه او نتوانست برای کنترل صوتی خود را نشان دهد، به کار خود ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I couldn't believe it! She went ballistic just because there were peas in her pasta.
[ترجمه گوگل]باورم نمی شد! او بالستیک شد فقط به این دلیل که نخود فرنگی در ماکارونی او وجود داشت
[ترجمه ترگمان]باورم نمی شد! اون فقط بخاطر اینکه نخود her توش نخود فرنگی بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He served aboard the Trident ballistic missile submarines Alabama and Florida.
[ترجمه گوگل]او در زیردریایی های موشک بالستیک ترایدنت آلاباما و فلوریدا خدمت می کرد
[ترجمه ترگمان]او در مورد زیردریایی های موشکی ballistic در آلاباما و فلوریدا خدمت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A mounted ballistic food processor, maybe I can blend them to death.
[ترجمه گوگل]یک غذاساز بالستیک نصب شده، شاید بتوانم آنها را تا حد مرگ مخلوط کنم
[ترجمه ترگمان]یک پردازشگر ممکن برای مواد غذایی، شاید بتوانم آن ها را با مرگ ترکیب کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Last month Putin decided to retire silo-housed intercontinental ballistic missiles as their service lives expire.
[ترجمه گوگل]ماه گذشته پوتین تصمیم گرفت موشک‌های بالستیک قاره‌پیما را که در سیلو قرار می‌گرفتند، پس از پایان عمر مفیدشان بازنشسته کند
[ترجمه ترگمان]ماه گذشته، پوتین تصمیم گرفت تا زمانی که عمر خدمات آن ها منقضی می شود، موشک های بالیستیک بین قاره ای را جابجا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. On ballistic missiles, too, plenty of things other than intelligence determine policy.
[ترجمه گوگل]در مورد موشک های بالستیک نیز، چیزهای زیادی غیر از اطلاعات، تعیین کننده سیاست است
[ترجمه ترگمان]در مورد موشک های بالستیک هم چیزهای بسیار دیگری غیر از سیاست، سیاست را تعیین می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Fig. 8 Arm muscles Ballistic stretching is more vigorous, as the name suggests, and involves bouncing and jerking movements.
[ترجمه گوگل]شکل 8 عضلات بازو کشش بالستیک همانطور که از نامش پیداست شدیدتر است و شامل حرکات پرش و تند است
[ترجمه ترگمان]شکل ۸ - ماهیچه های بازو (کشش)، به همان صورتی که این نام پیشنهاد می دهد، و شامل بالا بردن و تکان دادن حرکات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Wyoming was carrying only nuclear-tipped intercontinental ballistic missiles.
[ترجمه گوگل]وایومینگ فقط موشک های بالستیک قاره پیما با کلاه هسته ای حمل می کرد
[ترجمه ترگمان]\"وایومینگ\" تنها حامل موشک های بالستیک قاره پیما می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We need ballistic missile protection now more than ever for three basic reasons.
[ترجمه گوگل]ما اکنون بیش از هر زمان دیگری به سه دلیل اساسی به حفاظت از موشک های بالستیک نیاز داریم
[ترجمه ترگمان]ما در حال حاضر بیش از همیشه به سه دلیل اصلی به حفاظت از موشک های بالستیک نیاز داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[پلیمر] پرتابی

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to the motion of projectiles (missiles, rockets, etc.)
ballistics is the study of the movement of objects that are shot or thrown through the air, for example bullets fired from a gun.
ballistic means relating to ballistics.

پیشنهاد کاربران

If he caught him in that situation, he would go ballistic
اگرمچشو بگیره تو اون وضعیت؟خونش به جوش میاد
در زمینه دانش بالستیک : پَرتابیک
توضیح: آنچه که دارای ویژگی یا مربوط به پرتاب یا فن پرتاب شود مانند موشک های بالاستیک.
نمونه: موشک های پرتابیک تا ارتفاع بسیار بالای اوج می گیرند و پس از آن با کمک نیروی جاذبه به روی سر هدف خود می آیند.
...
[مشاهده متن کامل]

این واژه از ballista و ic - درست شده که ballista به معنی پرتابگر و پسوند ic به نشانه مرتبط یا درپیوند بودن با آن فعل است
نمونه ها پسوند - ایک:
phonetic : آواییک ( درپیوند با آوا )
scientific : دانشیک ( درپیوند با دانش )
psychedelic: روان گردانیک ( مرتبط با روانگردان )
نمونه: شما می توانید کتاب های دانشیک را در اتاق چهار پیدا کنید.
برای دیدن پسوند - ایک به پیوند زیر بروید

منابع• https://www.jahanshiri.ir/fa/fa/pasvand-ik
خون به جوش آمدن، کُفری شدن
to go ballistic=عصبانی شدن
پرتابی ، پرتابه ای

بپرس