balladry

/ˈbælʌdriː//ˈbælədrɪ/

معنی: قصیده، شعر، تصنیف سازی
معانی دیگر: (ادبیات) نگارش شعر یا تصنیف عاشقانه (بالاد)، چامه نگاری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: ballads in general, or collectively.

(2) تعریف: the composing of ballads.

جمله های نمونه

1. Balladry says Song is not vocal only.
[ترجمه گوگل]بالادری می گوید که سونگ فقط آواز نیست
[ترجمه ترگمان]Balladry می گوید آواز فقط صوتی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This article is the narrative balladry of river Huang area.
[ترجمه گوگل]این مقاله تصنیف روایی منطقه رودخانه هوانگ است
[ترجمه ترگمان]این مقاله به تعریف balladry از منطقه هوانگ می پردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This balladry spoke the four seasons succinctly also to wash crural benefit.
[ترجمه گوگل]این تصنیف چهار فصل را به اختصار بیان می‌کند تا فواید بی‌حساب را نیز بشوید
[ترجمه ترگمان]این balladry چهار فصل را به طور خلاصه تعریف کرد تا سود crural را بشوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Most of the songs are City Balladry, which tell about light narrative, expressive, and insinuative. These songs always make people touching because it mixes with strong personal experiences.
[ترجمه گوگل]بیشتر آهنگ‌ها تصنیف شهری هستند که در مورد روایت سبک، رسا و تلویحی صحبت می‌کنند این آهنگ ها همیشه مردم را لمس می کنند زیرا با تجربیات شخصی قوی ترکیب می شوند
[ترجمه ترگمان]بیشتر این آهنگ ها شهر Balladry هستند که در مورد روایت سبک، expressive و insinuative تعریف می کنند این آهنگ ها همیشه مردم را لمس می کنند چون با تجربه های شخصی قوی ترکیب می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A further solid argument for balladry is that it has become the foundation in the progress of cultural maturity.
[ترجمه گوگل]یک استدلال محکم دیگر برای تصنیف این است که پایه و اساس پیشرفت بلوغ فرهنگی شده است
[ترجمه ترگمان]استدلال قوی تری برای balladry این است که این موضوع به بنیادی در پیشرفت تکامل فرهنگی تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Current, socially humour of doggerel, balladry, gray circulates very wide, to the society stability and social thinking produced certain effect.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، طنز اجتماعی از doggerel، تصنیف، خاکستری در گردش بسیار گسترده، به جامعه ثبات و تفکر اجتماعی تولید اثر خاصی است
[ترجمه ترگمان] Current، socially، طوسی، circulates،،، society، society thinking social social and and effect and produced produced produced produced produced effect effect effect effect effect effect effect effect effect and and and and and and and and and and and and and and and and and and and and and and and and and and and and and and and and and and and and and and and and and and and
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Others were at work in the same vein; Scott, his friend and hero, had put the balladry of the Border to good use.
[ترجمه گوگل]دیگران نیز در همین راستا مشغول به کار بودند اسکات، دوست و قهرمان او، از تصنیف مرز به خوبی استفاده کرده بود
[ترجمه ترگمان]بقیه در همان مسیر کار می کردند؛ اسکات، دوست و قهرمان او، the مرز را برای استفاده خوب قرار داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Like unique, like to recollect the past again, this is the account that he chooses Lin Yifeng to do concert of 3G portal balladry probably.
[ترجمه گوگل]مانند منحصر به فرد، دوست دارم دوباره گذشته را به یاد بیاورم، این حسابی است که او لین ییفنگ را برای اجرای کنسرت تصنیف پورتال 3G احتمالا انتخاب می کند
[ترجمه ترگمان]مانند به یاد آوردن دوباره گذشته، این شرحی است که لین Yifeng را انتخاب می کند تا به احتمال زیاد به کنسرت ۳ G برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In addition, still have a ground Bao Yuankai of our country famous composer " small put an ox ", " the brook drips water " the music eye that waits for balladry to adapt.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، هنوز هم یک زمین بائو Yuankai آهنگساز معروف کشور ما "کوچک قرار دادن یک گاو"، "بروک قطره آب" چشم موسیقی است که منتظر تصنیف برای انطباق
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، هنوز هم حاوی Yuankai Bao از آهنگ ساز مشهور کشور ما \"کوچک، گاو\"، \"آب drips جوی\"، چشم موسیقی است که صبر می کند تا خود را با آب وفق دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قصیده (اسم)
exemplum, ballade, ode, balladry

شعر (اسم)
song, verse, balladry, poetry, poem, rhyme, rime, poesy

تصنیف سازی (اسم)
balladry

انگلیسی به انگلیسی

• ballad poetry, art of writing ballads

پیشنهاد کاربران

بپرس