balky

/ˈbɔːki//ˈbɔːki/

معنی: امتناعی
معانی دیگر: لجوج، سمج، چموش، نافرمان، ناتو، نارام، طفره رو

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: balkier, balkiest
مشتقات: balkily (adv.), balkiness (n.)
• : تعریف: inclined to stop short and then refuse to proceed; stubborn; obstinate.
مشابه: mulish, pigheaded, stubborn

- Traveling was slow and somewhat perilous on the balky camel.
[ترجمه گوگل] سفر با شتر بالکی کند و تا حدودی خطرناک بود
[ترجمه ترگمان] مسافرت آهسته و کمی خطرناک به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a balky mule
یک قاطر چموش

2. if the congress gets balky . . .
اگر کنگره لجاجت کند . . .

3. The balky elevator has delivered the jumpers to a tiny platform contained within the tower.
[ترجمه گوگل]آسانسور بالکی جامپرها را به سکوی کوچکی که در داخل برج قرار دارد تحویل داده است
[ترجمه ترگمان]آسانسور balky، jumpers را به یک سکوی کوچک در داخل برج تحویل داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The Toyota was sluggish and balky.
[ترجمه گوگل]تویوتا تنبل و بی رمق بود
[ترجمه ترگمان]تویوتا تنبل و تنبل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The theory is that his balky digestion -- gummed up by too much fruit -- will now return to normal.
[ترجمه گوگل]این تئوری این است که هضم بد او - که در اثر مصرف بیش از حد میوه لخته شده است - اکنون به حالت عادی باز می گردد
[ترجمه ترگمان]فرضیه این است که هضم غذایش با میوه زیاد - - حالا به حالت عادی باز می گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The heat is balky in the winter.
[ترجمه گوگل]گرما در زمستان ضعیف است
[ترجمه ترگمان]گرما در زمستان گرم تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The engram bank may be balky but enough asking will bring forth any data in it sooner or later.
[ترجمه گوگل]بانک انگرام ممکن است مبهم باشد، اما درخواست کافی دیر یا زود اطلاعاتی را در آن به ارمغان می آورد
[ترجمه ترگمان]ممکن است بانک engram balky باشد اما به اندازه کافی این سوال را مطرح می کند که هر داده ای را زودتر و یا بعدا منتشر خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The balky engine sputtered and stopped.
[ترجمه گوگل]موتور بالکی پاشید و خاموش شد
[ترجمه ترگمان]موتور balky خاموش شد و خاموش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Mine was balky and awkward, brand new, and of a light, common color.
[ترجمه گوگل]مال من بد و بی دست و پا بود، کاملا نو، و رنگ روشن و معمولی داشت
[ترجمه ترگمان]مال من balky بود و ناشیانه، نوی نو، و یک رنگ، یک رنگ مشترک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The balky horse refused the jump.
[ترجمه گوگل]اسب بالکی از پرش امتناع کرد
[ترجمه ترگمان]اسب balky از پرش سرباز زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Nook, for example, has a balky color touch screen beneath the E Ink screen, which you use for navigation.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، Nook دارای یک صفحه نمایش لمسی رنگی در زیر صفحه نمایش E Ink است که شما از آن برای مسیریابی استفاده می کنید
[ترجمه ترگمان]برای مثال، Nook، صفحه نمایش رنگی balky را در زیر صفحه E جوهر دارد که برای جهت یابی استفاده می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Foul fumes, balky restaurant exhaust systems and idling vehicles are among the top offenders, the city's Department of Environmental Protection says.
[ترجمه گوگل]اداره حفاظت از محیط زیست شهر می گوید که دودهای ناپاک، سیستم های اگزوز رستوران ها و وسایل نقلیه در حال کار از جمله متخلفان اصلی هستند
[ترجمه ترگمان]اداره حفاظت از محیط زیست شهر می گوید که دود و دود کثیف، سیستم های اگزوز رستوران و وسایل نقلیه روشن در بین مجرمین ارشد قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But because of the balky sequencing tools of the day and their high cost, much of the subsequent research progressed slowly or stalled.
[ترجمه گوگل]اما به دلیل ابزارهای توالی نامناسب روز و هزینه بالای آنها، بسیاری از تحقیقات بعدی به کندی پیش رفت یا متوقف شد
[ترجمه ترگمان]اما به دلیل ابزار توالی balky روز و هزینه بالای آن ها، بیشتر تحقیقات بعدی به کندی یا متوقف شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Kaleri didn't believe the sound was from balky equipment ; rather It'seemed to originate from outside.
[ترجمه گوگل]کلری باور نمی کرد که صدا از تجهیزات بالکی باشد بلکه به نظر می رسید که از بیرون سرچشمه می گیرد
[ترجمه ترگمان]به نظر می امد که این صدا از تجهیزات balky است؛ به نظر می رسید که از بیرون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The increased funding would require approval from a balky Congress.
[ترجمه گوگل]افزایش بودجه نیاز به تایید یک کنگره غیرقابل پیش بینی دارد
[ترجمه ترگمان]افزایش بودجه نیازمند تصویب کنگره balky است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

امتناعی (صفت)
balky

انگلیسی به انگلیسی

• stubborn; tending to balk

پیشنهاد کاربران

بپرس