balkanization

/ˌbɒlkənəˈzeɪʃən//ˌbɒlkənəˈzeɪʃən/

تقسیم بقطعات ریز مثل کشورهای بالکان

جمله های نمونه

1. the balkanization of lebanon
بالکان سان کردن لبنان،قطعه قطعه کردن لبنان

2. We can't accept the fragmentation or balkanization of the country.
[ترجمه گوگل]ما نمی توانیم تکه تکه شدن یا بالکانی شدن کشور را بپذیریم
[ترجمه ترگمان]ما نمی توانیم the و balkanization کشور را بپذیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The political Balkanization and Fragmentation in the great metropolis makes it difficult to solve a series of problems.
[ترجمه گوگل]بالکانیزاسیون و تکه تکه شدن سیاسی در کلان شهر بزرگ، حل یک سری مشکلات را دشوار می کند
[ترجمه ترگمان]حل و فصل مسائل سیاسی و سیاسی در پایتخت بزرگ، حل یک سری مشکلات را دشوار می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. "We're facing a step-by-step Balkanization of the global Internet, " says Columbia University law professor Tim Wu. "It's becoming a series of national networks. "
[ترجمه گوگل]تیم وو، استاد حقوق دانشگاه کلمبیا می گوید: «ما با بالکانیزاسیون گام به گام اینترنت جهانی روبرو هستیم در حال تبدیل شدن به یک سری از شبکه های سراسری است
[ترجمه ترگمان]تیم وو، استاد حقوق دانشگاه کلمبیا، می گوید: \" ما با گامی به جلو در اینترنت جهانی مواجه هستیم و تبدیل به یک سری شبکه های ملی می شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The balkanization of Sudan is what is really at stake. For years the leaders and officials of South Sudan have been supported by America and the European Union.
[ترجمه گوگل]بالکانیزه شدن سودان چیزی است که واقعاً در خطر است سال‌هاست که رهبران و مقامات سودان جنوبی مورد حمایت آمریکا و اتحادیه اروپا بوده‌اند
[ترجمه ترگمان]The سودان چیزی است که واقعا در معرض خطر است سال ها است که رهبران و مقامات سودان جنوبی توسط آمریکا و اتحادیه اروپا مورد حمایت قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Thus, the balkanization process started with the division of Sudan from Egypt.
[ترجمه گوگل]بنابراین، روند بالکانیزاسیون با تقسیم سودان از مصر آغاز شد
[ترجمه ترگمان]بنابراین فرآیند balkanization با تقسیم سودان از مصر آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In reality, the balkanization project in Sudan has been going on since the end of British colonial rule in Anglo-Egyptian Sudan.
[ترجمه گوگل]در واقع، پروژه بالکانیزاسیون در سودان از زمان پایان حکومت استعماری بریتانیا در سودان انگلیس-مصر ادامه داشته است
[ترجمه ترگمان]در واقع، پروژه balkanization در سودان از زمان پایان حکومت استعماری بریتانیا در سودان - مصر - مصر ادامه داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Following the end of the cold war, Southeast Europe became the most unstable region in Europe, with the specter of "Balkanization" wandering once again in Europe.
[ترجمه گوگل]پس از پایان جنگ سرد، اروپای جنوب شرقی به بی ثبات ترین منطقه اروپا تبدیل شد و شبح "بالکانی شدن" بار دیگر در اروپا سرگردان شد
[ترجمه ترگمان]پس از پایان جنگ سرد، جنوب شرقی اروپا به most منطقه اروپا تبدیل شد، و شبحی از \"Balkanization\" بار دیگر در اروپا سرگردان شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This has been achieved through the soft balkanization of federalism in Iraq, which has allowed the Kurdistan Regional Government to negotiate with foreign oil corporations on its own.
[ترجمه گوگل]این امر از طریق بالکانیزاسیون نرم فدرالیسم در عراق حاصل شده است که به دولت اقلیم کردستان این امکان را می دهد که به تنهایی با شرکت های نفتی خارجی مذاکره کند
[ترجمه ترگمان]این مساله از طریق the نرم of در عراق به دست آمده است که به دولت منطقه ای کردستان اجازه مذاکره با شرکت های نفتی خارجی را می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Secession and balkanization in East Africa and the Arab World are on the U. S., Israeli, and NATO drawing board.
[ترجمه گوگل]جدایی و بالکانیزاسیون در شرق آفریقا و جهان عرب در هیئت ترسیم ایالات متحده، اسرائیل و ناتو قرار دارد
[ترجمه ترگمان]Secession و balkanization در شرق آفریقا و جهان عرب در آمریکا قرار دارند اس, اسرائیل و هیات طراحی ناتو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. And teachers misunderstanded the connotation of new idea or they showed a tendency of individualism, balkanization, contrived collegiality.
[ترجمه گوگل]و معلمان مفهوم ایده جدید را نادرست درک کردند یا تمایلی به فردگرایی، بالکانیزاسیون، گروهی ساختگی نشان دادند
[ترجمه ترگمان]و معلمان معنای جدیدی از ایده جدید را درک می کردند و یا گرایش به فردگرایی، balkanization، و collegiality را نشان می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This is why Iraq was outlined as the centre piece to the balkanization of the Middle East and the Arab World.
[ترجمه گوگل]به همین دلیل است که عراق به عنوان محور اصلی بالکانیزه کردن خاورمیانه و جهان عرب معرفی شد
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل است که عراق به عنوان کانون اصلی خاورمیانه و جهان عرب معرفی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. According to the Yinon Plan, the Copts or Christians of Egypt, which are a large minority in Egypt, are the key to the balkanization of the Arab states in North Africa.
[ترجمه گوگل]بر اساس طرح ینون، قبطی ها یا مسیحیان مصر که اقلیت بزرگی در مصر هستند، کلید بالکانیزاسیون کشورهای عربی در شمال آفریقا هستند
[ترجمه ترگمان]طبق برنامه Yinon، قبطی ها یا مسیحیان مصر، که اقلیت زیادی در مصر هستند، کلید to کشورهای عربی در شمال آفریقا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But the Vatican as portrayed in Noyes' cable is already a model of balkanization and inefficiency.
[ترجمه گوگل]اما واتیکان آنطور که در کابل نویس به تصویر کشیده شده است، الگویی از بالکانیزه کردن و ناکارآمدی است
[ترجمه ترگمان]اما واتیکان که در کابل به تصویر کشیده شده است، در حال حاضر مدلی از balkanization و ناکارآمدی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• breaking up of a region into small units; division of a group into smaller and hostile units; division of a labor market into many economic and geographic branches with each having its own internal labor maket (also balkanisation)

پیشنهاد کاربران

معنای اصطلاحی این واژه رو میشه با ضرب المثل معروف "تفرقه بینداز و حکومت کن"بیان کرد. در این پدیده، عامل با هدف و قصد قبلی اقدام به تجزیه و تقسیم کردن می کنه تا از شرها و آسیب های بعدی، در امان باشه.

بپرس