balance out


مساوی بودن، یکدیگر را خنثی کردن، سر به سر شدن

پیشنهاد کاربران

Sometimes I look after the kids and sometimes John does – it all balances out.
بعضی وقتا من بچه ها رو نگه می دارم، بعضی وقتا جان؛ آخرش همه چی سر به سر میشه.
( خیابونی: یه بار من زحمتشو می کشم، یه بار اون، تهش حسابا صاف میشه دیگه. )
...
[مشاهده متن کامل]

- - -
2. پول / خرج و دخل
My travel expenses are high, but my free meals at work balance it out.
خرج سفرم زیاده، ولی وعده های غذایی رایگان سر کار اون رو جبران می کنه.
( خیابونی: پول راهو میدم، ولی خب از اون ور غذاشونو می خورم، تهش حساب صاف میشه. )
- - -
3. کار تیمی
His lack of experience is balanced out by his enthusiasm.
کمبود تجربه اش با اشتیاقش خنثی میشه.
( خیابونی: بلد نیست، ولی انقدر انگیزه داره که کفه ترازو میاد بالا. )
- - -
4. زندگی روزمره
Some days are stressful, but others are relaxing – it all balances out.
بعضی روزا پر از استرسه، بعضیا آروم؛ آخرش یکی درمیون جبران میشه.
( خیابونی: یه روز داغونه یه روز توپ، تهش مساوی درمیاد. )
- - -
5. ورزشی / سلامتی
The extra calories from dessert were balanced out by an hour at the gym.
کالری اضافه دسر با یک ساعت ورزش در باشگاه جبران شد.
( خیابونی: شیرینی خوردم، ولی رفتم باشگاه سوزوندمش، خلاصه ترازو صفر شد 😅. )

تراز کردن
to make ( a different or opposite thing ) less powerful, noticeable, etc