bailiwick

/ˈbeɪləˌwɪk//ˈbeɪlɪwɪk/

معنی: نظارت، پیشخدمتی، ناحیه قلمرو مامور، مباشرت
معانی دیگر: (اسکاتلند)، کارمند ارشد شهرداری، رجوع شود به: alderman، حوزه ی قدرت، قلمرو، تیول، حوزه ی ماموریت بخشدار، بلوک، بخش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the district, office, or jurisdiction of a British bailiff.

(2) تعریف: a person's area of interest or expertise.
مشابه: domain, metier

- Philosophy is not his bailiwick.
[ترجمه اصیل] فلسفه، در حوزۀ تخصص او نیست.
|
[ترجمه گوگل] فلسفه ضامن او نیست
[ترجمه ترگمان] فلسفه اخلاق او نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. personnel matters are my bailiwick and i will not tolerate any interference!
امور کارگزینی تحت تصدی من است و هیچگونه مداخله ای را تحمل نخواهم کرد!

2. These are all in the tester's bailiwick.
[ترجمه گوگل]اینها همه در وثیقه تستر است
[ترجمه ترگمان]اینا همش تو the
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. UML is my bailiwick, too; in fact I did quite a bit of work on UML 0.
[ترجمه گوگل]UML هم ضامن من است در واقع من کمی روی UML 0 کار کردم
[ترجمه ترگمان]UML هم bailiwick من است؛ در واقع من کمی کار روی \"UML ۰\" انجام دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He often had to pay the wages and expenses of the royal huntsmen out of the issues of his bailiwick.
[ترجمه گوگل]او اغلب مجبور بود دستمزد و مخارج شکارچیان سلطنتی را از مسائل مربوط به وثیقه خود بپردازد
[ترجمه ترگمان]او اغلب ناچار بود حقوق و هزینه های شکارچیان سلطنتی را که از مسائل مربوط به شکار خود به چشم می خورد، بپردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A hereditary Forest warden had therefore to seek royal confirmation if he wished to grant away his bailiwick.
[ترجمه گوگل]بنابراین، یک نگهبان ارثی جنگل، در صورتی که بخواهد وثیقه خود را بدهد، باید به دنبال تأییدیه سلطنتی می‌گشت
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب، رئیس زندان موروثی، اگر می خواست وظیفه خود را به عهده بگیرد، به دنبال تایید شاهانه می گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He had the right to arrest all poachers found within his bailiwick, and to raise the hue and cry upon them.
[ترجمه گوگل]او حق داشت همه شکارچیان غیرقانونی را که در ضمانت‌نامه‌اش پیدا می‌شدند دستگیر کند و بر آنها فریاد بزند
[ترجمه ترگمان]حق داشت همه شکارچیان را در bailiwick دستگیر کند و رنگ و فریاد آن ها را بلند کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Asked if he believed the deal pacified Bryant, Lakers coach Phil Jackson said, "I would assume it would, but that's his bailiwick . "
[ترجمه گوگل]فیل جکسون، مربی لیکرز، در پاسخ به این سوال که آیا معتقد است این معامله برایانت را آرام می کند، گفت: "من فکر می کنم این کار را می کند، اما این کار اوست "
[ترجمه ترگمان]در پاسخ به این پرسش که آیا او بر این باور است که این معامله برایانت را آرام کرده است، فیل جکسون مربی تیم لیکرز گفت: \" من فرض می کردم که این معامله انجام خواهد شد، اما این bailiwick او است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The range of the authority or influence of a person, group, or thing; a bailiwick.
[ترجمه گوگل]دامنه اقتدار یا نفوذ یک شخص، گروه یا چیز؛ یک وثیقه
[ترجمه ترگمان]دامنه قدرت یا نفوذ فرد، گروه، یا چیز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نظارت (اسم)
supervision, superintendency, surveillance, bailiwick, stewardship, superintendence, helm, presidency, proctorship

پیشخدمتی (اسم)
bailiwick

ناحیه قلمرو مامور (اسم)
bailiwick

مباشرت (اسم)
superintendency, bailiwick, stewardship, superintendence

انگلیسی به انگلیسی

• bailiff's jurisdiction; person's area of authority

پیشنهاد کاربران

بپرس