... [مشاهده متن کامل]
Persian: او قول داد به من در اسباب کشی کمک کند، اما در آخرین لحظه من را تنها گذاشت.
Persian: ما نمی توانیم این پروژه را شروع کنیم اگر این خطر وجود دارد که تو ما را در میانه راه رها کنی.
Persian: قرار بود او همراه من برای عروسی بیاید، اما کلاً قیدش را زد.
Persian: کناره گیری آخر لحظه ای او از معامله میلیون ها به شرکت ضرر زد.
( Note: In this context, کناره گیری ( stepping back/withdrawal ) is often more natural than the financial terms for "bailout" ) .
Persian: گروه وقتی که درامرشان right before the tour آنها را زمین گذاشت خشمگین شد.
Persian: نمی توان به او اعتماد کرد؛ او سابقه رها کردن دوستانش را دارد.
- - -
[کسی را] تنها گذاشتن ( to leave someone alone )
[کسی را] رها کردن ( to abandon someone )
زمین گذاشتن ( informal: to leave someone on the ground/stranded )
قید چیزی را زدن ( informal: to give up on something )
رها کردن یا ترک کردن کسی در موقعیت دشوار است، مخصوصاً وقتی کسی از تعهدات خود شانه خالی کند یا در زمان نیاز دیگران را ترک کند.
معنی دقیق تر "bail out on":
ترک کردن کسی در لحظات سخت یا فرار کردن از مسئولیت.
... [مشاهده متن کامل]
پشیمان شدن از چیزی و عقب نشینی کردن.
مثال ها:
He bailed out on his friends when they needed him most.
او وقتی دوستانش به او نیاز داشتند، آنها را ترک کرد.
She always bails out on her responsibilities.
او همیشه از مسئولیت هایش فرار می کند.
chatgpt
معنی دقیق تر "bail out on":
ترک کردن کسی در لحظات سخت یا فرار کردن از مسئولیت.
... [مشاهده متن کامل]
پشیمان شدن از چیزی و عقب نشینی کردن.
مثال ها:
او وقتی دوستانش به او نیاز داشتند، آنها را ترک کرد.
او همیشه از مسئولیت هایش فرار می کند.
ترک کردن رها کردن
عدم حمایت یا پشتیبانی
عدم حمایت یا پشتیبانی