baffled

/ˈbæfl̩//ˈbæfl̩/

گیج یا گمراه کردن، مغشوش کردن، دستپاچه کردن، بی نتیجه کردن، پریشانی، اهانت

جمله های نمونه

1. she baffled all our attempts at finding her
او همه ی سعی ما را برای یافتنش مختل کرد.

2. the murders baffled the police
آن آدمکشی ها پلیس را سردرگم کرد.

3. we were baffled by many problems
مشکلات زیادی سر راهمان سبز شد.

4. The police were baffled, and Sherlock Holmes was called in to investigate.
[ترجمه گوگل]پلیس گیج شد و شرلوک هلمز برای تحقیق فراخوانده شد
[ترجمه ترگمان]پلیس گیج شده بود و شرلوک هولمز برای تحقیق فراخوانده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Officials say they're baffled about the cause of the gas explosion.
[ترجمه گوگل]مقامات می گویند در مورد علت انفجار گاز گیج شده اند
[ترجمه ترگمان]مقامات می گویند که آن ها در مورد علت انفجار گاز سردرگم شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It baffled me that he rejected my offer.
[ترجمه گوگل]من را متحیر کرد که او پیشنهاد من را رد کرد
[ترجمه ترگمان]این مرا گیج می کرد که پیشنهاد مرا رد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. One of the exam questions baffled me completely.
[ترجمه گوگل]یکی از سوالات امتحان منو کاملا گیج کرد
[ترجمه ترگمان]یکی از سوالات آزمون من را به طور کامل گیج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She was completely baffled by his strange behaviour.
[ترجمه گوگل]از رفتار عجیب او کاملا گیج شده بود
[ترجمه ترگمان]رفتار عجیبش کام لا گیج شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The thick walls of the great hall baffled the square noises.
[ترجمه گوگل]دیوارهای ضخیم سالن بزرگ صداهای مربعی را گیج می کرد
[ترجمه ترگمان]دیواره ای قطور سالن بزرگ، سر و صدا را گیج کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The examination question baffled me completely and I couldn't answer it.
[ترجمه گوگل]سوال امتحان منو کاملا گیج کرد و نتونستم جواب بدم
[ترجمه ترگمان]سوال examination کاملا مرا گیج کرده بود و نمی توانستم به آن پاسخ دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The storms have baffled meteorologists in the United States.
[ترجمه گوگل]این طوفان هواشناسان در ایالات متحده را گیج کرده است
[ترجمه ترگمان]طوفان ها هواشناسی را در ایالات متحده سردرگم کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Medical authorities were baffled, both as to its causes and its virulence.
[ترجمه گوگل]مقامات پزشکی هم در مورد علل و هم در مورد بیماریزا بودن آن گیج شده بودند
[ترجمه ترگمان]مقامات پزشکی هر دو به علت علل و virulence گیج شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I'm baffled why she hasn't called.
[ترجمه گوگل]گیج شدم چرا زنگ نزده
[ترجمه ترگمان]گیج شده ام که چرا زنگ نزده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I was completely baffled in my search for hidden treasure.
[ترجمه گوگل]من در جستجوی گنج پنهان کاملاً گیج شدم
[ترجمه ترگمان]من کاملا گیج و سردرگم شده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The doctors are completely baffled by her illness.
[ترجمه گوگل]پزشکان از بیماری او کاملا گیج شده اند
[ترجمه ترگمان]دکترها از بیماری او کاملا گیج شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• confused, bewildered; amazed, shocked

پیشنهاد کاربران

مات و مبهوت
پیشرفته
سرگردان
به اصطلاح خودمون همینطور مونده بود. . .
پیچیده
مبهوت
شگفت زده

بپرس