عبارتی غیررسمی برای اشاره به تصمیم اشتباه یا قضاوت نادرست، معمولاً وقتی نتیجه منفی داشته یا بعداً مشخص شده که انتخاب درستی نبوده.
مترادف؛
poor choice, wrong move, misjudgment, mistake
مثال؛
"Skipping breakfast before the exam was a bad call. " ( صبحانه نخوردن قبل از امتحان تصمیم اشتباهی بود. )
... [مشاهده متن کامل]
"Hiring him without checking references turned out to be a bad call. " ( استخدامش بدون بررسی سوابق، تصمیم نادرستی از آب دراومد. )
"Wearing heels to a hiking trip? That’s a bad call. " _ ( پوشیدن کفش پاشنه بلند برای کوه نوردی؟ انتخاب بدیه! )
- در ورزش، به ویژه داوری، "bad call" به تصمیم اشتباه داور هم گفته می شه.
- در مکالمات روزمره، این اصطلاح برای نقد تصمیمات خود یا دیگران به کار می ره، گاهی با لحنی طنز یا سرزنش آمیز.
مترادف؛
مثال؛
"Skipping breakfast before the exam was a bad call. " ( صبحانه نخوردن قبل از امتحان تصمیم اشتباهی بود. )
... [مشاهده متن کامل]
"Hiring him without checking references turned out to be a bad call. " ( استخدامش بدون بررسی سوابق، تصمیم نادرستی از آب دراومد. )
"Wearing heels to a hiking trip? That’s a bad call. " _ ( پوشیدن کفش پاشنه بلند برای کوه نوردی؟ انتخاب بدیه! )
- در ورزش، به ویژه داوری، "bad call" به تصمیم اشتباه داور هم گفته می شه.
- در مکالمات روزمره، این اصطلاح برای نقد تصمیمات خود یا دیگران به کار می ره، گاهی با لحنی طنز یا سرزنش آمیز.
تصمیم خوبی نیست.
پیشنهاد خوبی نیست.
( برای بیان انتقاد از تصمیم یا پیشنهاد یک فرد استفاده می شود. )