backwardness

/ˈbækwərdnəs//ˈbækwədnəs/

معنی: عقب افتادگی، بازماندگی
معانی دیگر: عقب افتادگی

جمله های نمونه

1. the backwardness of the leaders' ideas
عقب ماندگی عقاید رهبران

2. I was astonished at the backwardness of our country at the time.
[ترجمه گوگل]من در آن زمان از عقب ماندگی کشورمان شگفت زده شدم
[ترجمه ترگمان]من در آن زمان از ضعف کشور خود متحیر شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. More than the economic backwardness and resentment at being made into the national symbol of anti-communist resistance is a sense of loss.
[ترجمه گوگل]بیش از عقب ماندگی اقتصادی و رنجش از تبدیل شدن به نماد ملی مقاومت ضد کمونیستی، احساس از دست دادن است
[ترجمه ترگمان]بیش از عقب افتادگی اقتصادی و نفرت از تبدیل شدن به نماد ملی مقاومت ضد کمونیستی یک حس از دست دادن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In medicine, lack of progress is synonym of backwardness.
[ترجمه گوگل]در پزشکی، عدم پیشرفت مترادف عقب ماندگی است
[ترجمه ترگمان]در پزشکی، فقدان پیشرفت، synonym عقب ماندگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We are struggling with backwardness.
[ترجمه گوگل]ما با عقب ماندگی دست و پنجه نرم می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما با عقب ماندگی در حال مبارزه هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In short, given the existing state of backwardness, underdevelopment is not primarily a scientific, technical or organizational problem.
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، با توجه به وضعیت عقب ماندگی موجود، توسعه نیافتگی در درجه اول یک مشکل علمی، فنی یا سازمانی نیست
[ترجمه ترگمان]به طور خلاصه، با توجه به وضعیت عقب ماندگی، عقب ماندگی در درجه اول یک مساله علمی، فنی یا سازمانی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We must recognize our backwardness, because only such recognition offers hope.
[ترجمه گوگل]ما باید عقب ماندگی خود را بشناسیم، زیرا تنها چنین شناختی امید می دهد
[ترجمه ترگمان]ما باید عقب ماندگی خود را به رسمیت بشناسیم چون تنها چنین شناختی به ما امید می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Backwardness in high quality epitaxial wafer has limited greatly the development of Chinese LED industry.
[ترجمه گوگل]عقب ماندگی در ویفر اپیتاکسیال با کیفیت بالا، توسعه صنعت LED چین را بسیار محدود کرده است
[ترجمه ترگمان]backwardness در ویفر با کیفیت بالا توسعه صنعت LED چین را به شدت محدود کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Backwardness will leave us vulnerable to bullying.
[ترجمه گوگل]عقب ماندگی ما را در برابر قلدری آسیب پذیر خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]backwardness ما را در برابر زورگویی آسیب پذیر خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Backwardness must be recognized before it can be changed.
[ترجمه گوگل]قبل از تغییر باید عقب ماندگی را تشخیص داد
[ترجمه ترگمان]backwardness باید قبل از اینکه تغییر کنه شناخته بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Sticking to conventions can only lead to backwardness or even failure.
[ترجمه گوگل]پایبندی به قراردادها تنها می تواند به عقب ماندگی یا حتی شکست منجر شود
[ترجمه ترگمان]در اطاعت از کنوانسیون تنها می تواند به عقب ماندگی و یا حتی شکست منجر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Foreigners used to stereotypes about Polish disorganization, backwardness and prejudice find plenty to surprise them.
[ترجمه گوگل]خارجی‌ها به کلیشه‌هایی در مورد بی‌سازمانی، عقب‌ماندگی و تعصب لهستانی عادت کرده‌اند، چیزهای زیادی برای غافلگیری آنها پیدا می‌کنند
[ترجمه ترگمان]خارجی ها از stereotypes در مورد disorganization لهستانی، عقب ماندگی و تعصب برای سورپرایز کردن آن ها استفاده می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. System stagnancy is an important reason for the backwardness of Shangrao' s economy. The utility of the post - advantages should be based on a well-arranged system.
[ترجمه گوگل]رکود سیستم دلیل مهمی برای عقب ماندگی اقتصاد شانگرائو است سودمندی مزایای پست باید بر اساس یک سیستم به خوبی تنظیم شده باشد
[ترجمه ترگمان]سیستم stagnancy دلیل مهمی برای عقب ماندگی اقتصاد Shangrao است استفاده از مزایای پست باید براساس یک سیستم خوب تنظیم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Important reason for crisis in agricultural backwardness and narrow domestic market.
[ترجمه گوگل]دلیل مهم بحران در عقب ماندگی کشاورزی و بازار داخلی تنگ است
[ترجمه ترگمان]دلیل مهم بحران عقب افتادگی کشاورزی و بازار داخلی محدود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Those who were in various degree of backwardness lived inland.
[ترجمه گوگل]کسانی که در درجات مختلف عقب ماندگی بودند در داخل کشور زندگی می کردند
[ترجمه ترگمان]کسانی که در نقاط مختلف عقب ماندگی زندگی می کردند، در داخل کشور زندگی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عقب افتادگی (اسم)
backwardness, mustiness

بازماندگی (اسم)
backwardness, mustiness, hindrance

انگلیسی به انگلیسی

• tardiness, retardation, underdevelopment

پیشنهاد کاربران

عقب ماندگی. عقب افتادگی
مثال:
In the same way that the world and the earth are revived in spring, the Quran revives hearts and saves people from misery, depression, and backwardness.
همانطور که جهان و زمین در بهار حیات دوباره پیدا می کند، قرآن قلبها را زنده می کند و مردم را از بدبختی و افسردگی و عقب ماندگی نجات می دهد.
...
[مشاهده متن کامل]

واپس ماندگی

بپرس