قید ( adverb )
عبارات: backward and forward, lean over backward
عبارات: backward and forward, lean over backward
• (1) تعریف: in the direction of or to the rear or back.
• مترادف: rearward
• متضاد: ahead, forward, frontward
• مشابه: aft, astern, behind, sternward
• مترادف: rearward
• متضاد: ahead, forward, frontward
• مشابه: aft, astern, behind, sternward
- I pulled the swing backward and then let it go.
[ترجمه گوگل] تاب را به عقب کشیدم و سپس ولش کردم
[ترجمه ترگمان] تاب را عقب کشیدم و بعد رهایش کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تاب را عقب کشیدم و بعد رهایش کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: with the back part or back side foremost or leading.
• متضاد: frontward
• متضاد: frontward
- She was walking backward.
[ترجمه ..] اون ( دختر ) به عقب میرفت ( منظور از was گذشته است. )|
[ترجمه گوگل] داشت به عقب می رفت[ترجمه ترگمان] او داشت به عقب می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: in reverse order; in a way that is the opposite of that which is usual.
• مترادف: reversed
• مشابه: counterclockwise, inside out, topsy-turvy, upside down
• مترادف: reversed
• مشابه: counterclockwise, inside out, topsy-turvy, upside down
- The chairman called the roll backward.
[ترجمه گوگل] رئیس رول را به عقب صدا زد
[ترجمه ترگمان] رئیس آن را به عقب راند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] رئیس آن را به عقب راند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: toward or into an earlier time.
• متضاد: ahead, forward
• مشابه: away
• متضاد: ahead, forward
• مشابه: away
- She looked backward at her youth.
[ترجمه .] او نگاه کرد به عقب، به جوان خود .|
[ترجمه گوگل] او به جوانی خود به عقب نگاه کرد[ترجمه ترگمان] از جوانی به عقب نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: toward a worse, less developed, or less efficient condition; retrogressively.
• مترادف: downhill, retrogressively
• مشابه: worse
• مترادف: downhill, retrogressively
• مشابه: worse
- Our industry appears to be moving backward.
[ترجمه گوگل] به نظر می رسد صنعت ما در حال حرکت به عقب است
[ترجمه ترگمان] به نظر می رسد که صنعت ما به سمت عقب حرکت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] به نظر می رسد که صنعت ما به سمت عقب حرکت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
مشتقات: backwardly (adv.), backwards (adv.), backwardness (n.)
مشتقات: backwardly (adv.), backwards (adv.), backwardness (n.)
• (1) تعریف: moving or directed toward the back, rear, or past.
• مترادف: retrograde
• متضاد: forward, progressive
• مشابه: rearward, recessive, retreating
• مترادف: retrograde
• متضاد: forward, progressive
• مشابه: rearward, recessive, retreating
- She left her old school without a backward look.
[ترجمه گوگل] او مدرسه قدیمی خود را بدون نگاه عقب مانده ترک کرد
[ترجمه ترگمان] از مدرسه قدیمی بیرون رفت بی آن که از پشت سرش نگاه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] از مدرسه قدیمی بیرون رفت بی آن که از پشت سرش نگاه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: opposite of that which is usual; reverse.
• مترادف: inverse, reverse
• مشابه: counterclockwise, inside out, reversed, topsy-turvy, upside down
• مترادف: inverse, reverse
• مشابه: counterclockwise, inside out, reversed, topsy-turvy, upside down
- I decided to do my daily tasks in a backward order today.
[ترجمه گوگل] امروز تصمیم گرفتم کارهای روزانه ام را به ترتیب عقب مانده انجام دهم
[ترجمه ترگمان] من امروز تصمیم گرفتم که وظایف روزانه خود را به شکل معکوس انجام دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من امروز تصمیم گرفتم که وظایف روزانه خود را به شکل معکوس انجام دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: progressing or advancing slowly.
• متضاد: advanced, precocious
• مشابه: behind, behindhand, retarded, slow, tardy
• متضاد: advanced, precocious
• مشابه: behind, behindhand, retarded, slow, tardy
- When it comes to languages, I've always been a backward learner.
[ترجمه گوگل] وقتی صحبت از زبان می شود، من همیشه یک زبان آموز عقب مانده بوده ام
[ترجمه ترگمان] زمانی که به زبان می آید، من همیشه یاد گیرنده عقب افتاده بوده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] زمانی که به زبان می آید، من همیشه یاد گیرنده عقب افتاده بوده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The child seemed a bit backward in his emotional development.
[ترجمه گوگل] کودک در رشد عاطفی خود کمی عقب مانده به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان] کودک در رشد عاطفی خود کمی عقب مانده به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کودک در رشد عاطفی خود کمی عقب مانده به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید