backtrack

/ˈbækˌtræk//ˈbæktræk/

معنی: عدول کردن، رد گم کردن، عهد شکستن
معانی دیگر: (امریکا)، از همان راه رفته بازگشتن (مثلا برای یافتن چیز گمشده)

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: backtracks, backtracking, backtracked
(1) تعریف: to retrace one's previous route.
مشابه: double

(2) تعریف: to go back to an earlier opinion or policy.
مشابه: about-face

جمله های نمونه

1. We went the wrong way and had to backtrack till we got to the right turning.
[ترجمه گوگل]راه را اشتباه رفتیم و مجبور شدیم به عقب برگردیم تا به پیچ راست برسیم
[ترجمه ترگمان]ما راه را اشتباه رفتیم و تا رسیدن به طرف راست به راه افتادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She refused to backtrack from her criticisms of the proposal.
[ترجمه گوگل]او از انتقاداتش از این پیشنهاد عقب نشینی نکرد
[ترجمه ترگمان]او از انتقادات خود در مورد این پیشنهاد خودداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Can we just backtrack a little bit and look at your primary and secondary education?
[ترجمه گوگل]آیا می‌توانیم کمی به عقب برگردیم و به تحصیلات ابتدایی و متوسطه شما نگاه کنیم؟
[ترجمه ترگمان]میشه فقط کمی backtrack و به تحصیلات اولیه و متوسطه خودت نگاه کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We had to backtrack to the corner and cross the street.
[ترجمه گوگل]مجبور شدیم به گوشه عقب برگردیم و از خیابان عبور کنیم
[ترجمه ترگمان]مجبور شدیم به گوشه ای برگردیم و از خیابان عبور کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We had to backtrack about a mile.
[ترجمه گوگل]مجبور شدیم حدود یک مایل به عقب برگردیم
[ترجمه ترگمان]ما مجبور شدیم حدود یک مایل راه بیفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The path suddenly disappeared and we had to backtrack.
[ترجمه گوگل]مسیر ناگهان ناپدید شد و مجبور شدیم به عقب برگردیم
[ترجمه ترگمان]جاده ناگهان ناپدید شد و ما مجبور شدیم برگردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The officers were forced to backtrack on their statements.
[ترجمه گوگل]افسران مجبور شدند از اظهارات خود عقب نشینی کنند
[ترجمه ترگمان]این افسران مجبور شدند از اظهارات خود عقب نشینی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This makes it very easy to backtrack your session.
[ترجمه گوگل]این امر باعث می‌شود که پس‌اندازی از جلسه شما بسیار آسان باشد
[ترجمه ترگمان]این کار برگرداندن جلسه شما را بسیار آسان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There is increased pressure on Congress to backtrack on some of the welfare cuts imposed last year.
[ترجمه گوگل]فشار بیشتری بر کنگره برای عقب نشینی از برخی از کاهش های رفاهی اعمال شده در سال گذشته وجود دارد
[ترجمه ترگمان]افزایش فشار بر کنگره برای عقب نشینی از برخی از کاهش هزینه های اعمال شده در سال گذشته وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There should be a system allowing users to backtrack over previous links.
[ترجمه گوگل]باید سیستمی وجود داشته باشد که به کاربران اجازه دهد از پیوندهای قبلی عقب نشینی کنند
[ترجمه ترگمان]باید سیستمی وجود داشته باشد که به کاربران امکان می دهد تا از پیوندهای قبلی عقب نشینی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If union leaders start to backtrack now, they'll lose their supporters.
[ترجمه گوگل]اگر رهبران اتحادیه‌ها اکنون شروع به عقب‌نشینی کنند، حامیان خود را از دست خواهند داد
[ترجمه ترگمان]اگر رهبران اتحادیه ها شروع به عقب نشینی کنند، حامیان خود را از دست خواهند داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Slow down and backtrack on the runway, taxiway No 5 is blocked with aircraft.
[ترجمه گوگل]سرعت خود را کاهش دهید و در باند فرودگاه به عقب برگردید، تاکسی‌راه شماره 5 با هواپیما مسدود شده است
[ترجمه ترگمان]به سرعت پایین می رود و از باند منحرف می شود و تاکسی شماره ۵ با هواپیما مسدود می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. By using backtrace and backtrack of FAN algorithm, the efficiency of test generation algorithm has be improved.
[ترجمه گوگل]با استفاده از Backtrace و Backtrack از الگوریتم FAN، کارایی الگوریتم تولید تست بهبود یافته است
[ترجمه ترگمان]با استفاده از الگوریتم backtrace و backtrack از الگوریتم FAN، کارایی الگوریتم تولید آزمون بهبود یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. KMT has started to backtrack on its more far - reaching proposals, including the common market.
[ترجمه گوگل]KMT شروع به عقب نشینی از پیشنهادات گسترده تر خود از جمله بازار مشترک کرده است
[ترجمه ترگمان]KMT شروع به عدول از پیشنهادها more خود، از جمله بازار مشترک، کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He will backtrack and revisit Virgo and your sixth house from April 8 th until July 20 th.
[ترجمه گوگل]او از 8 آوریل تا 20 ژوئیه به باکره و خانه ششم شما بازگشته و مجدداً دیدار خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]او از هشتم آوریل تا بیستم جولای از برج سنبله و خانه ششم شما بازدید خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عدول کردن (فعل)
swerve, dodge, obviate, avoid, elude, shirk, back out, backtrack, deviate, weasel, flinch, skive

رد گم کردن (فعل)
backtrack

عهد شکستن (فعل)
backtrack, forswear, perjure, violate a treaty, breach one's promise

تخصصی

[ریاضیات] از آخر به اول برگشتن، در جهت عکس پیمایش کردن، به بالا برگشتن
[ریاضیات] به عقب برگشتن، در جهت عکس پیمایش کردن، به بالا برگشتن

انگلیسی به انگلیسی

• go backwards; retrace one's footsteps or path
if you backtrack on a statement or a decision you have made, you change your mind and no longer stand by it.
if you backtrack, you go back along a path or route you have just used, often to find something that you have lost.

پیشنهاد کاربران

To backtrack means to reverse course or go back on a previous decision or action. The term is often used to describe a change in direction or a retracing of steps.
معکوس کردن مسیر یا بازگشت به تصمیم یا اقدام قبلی.
...
[مشاهده متن کامل]

اغلب برای توصیف تغییر جهت یا بازگشت به مسیر یا مجموعه ای از اقدامات که قبلا انجام شده است
مثال؛
For instance, if someone realizes they made a mistake and wants to correct it, they might say, “I need to backtrack and fix this. ”
In a discussion about a project, someone might suggest, “Let’s backtrack and review our previous steps to find the error. ”
A person reflecting on their past choices might say, “I wish I could backtrack and make different decisions. ”

۱ _ مسیر رفته را برگشتن
go back over the same path
e. g. We had to backtrack about a mile
۲ _ تجدید نظر کردن ، عقب نشینی کردن
backpedal
e. g. The president is backtracking on his promise to increase health care spending
مسیر برگشت
پیشنهاد واژه:
پارسی/انگلیسی/آلمانی
بازپِی گرفتن/ backtrack، retrace / zurueck verfolgen
واکاوی واژه ( باز پِی گرفتن ) :
zurueck در زبان آلمانی همان کارایی پیشوند ( باز ) را در زبان پارسی دارد و همچنین ( re ) در انگلیسی.
...
[مشاهده متن کامل]

verfolgen در زبان المانی با ( پیگیری کردن ، پیگرد قرار دادن ) در زبان پارسی برابری می کند و همچنین Verfolgung به چمِ ( پیگرد، پیگیری ) .
از کارواژه ( باز پی گرفتن ) واژگانی چون ( باز پیگیری و. . . ) ساخته می شود. / بازپِیگرد و. . .

پا جای پای کسی گذاشتن، از پی رد پای کسی رفتن، عقبگرد
کوتاه آمدن ( از تصمیم یا عقیده خود )
حرف خود را پس گرفتن، از موضع خود عقب نشینی کردن، از راه رفته بازگشتن
عقب نشینی کردن، نظر خود را تغییر دادن
عقبگرد کردن

بپرس