backstabbing
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
جلیل سرپری
پشت سرکسی بدگویی کردن، زیرآبشوزدن
پشت سرکسی بدگویی کردن، زیرآبشوزدن
1 -
the act of saying harmful or unpleasant things about a person when they are not present
اسم، غیر رسمی
نقل / ذکر چیزهای مضر یا ناخوشایند در مورد شخصی در حالی که او حضور ندارد.
تهمت زنی
... [مشاهده متن کامل]
He accused his boss of dirty tricks and backstabbing.
Politics is full of cronyism, backstabbing, dishonesty, and duplicity.
2 -
saying harmful or unpleasant things about a person when they are not present
صفت، غیر رسمی
گفتن چیزهای مضر یا ناخوشایند در مورد یک شخص در صورت عدم حضور، تهمت زن، غیبت کن.
He's nothing but a backstabbing coward.
backstabbing colleagues
اسم، غیر رسمی
نقل / ذکر چیزهای مضر یا ناخوشایند در مورد شخصی در حالی که او حضور ندارد.
تهمت زنی
... [مشاهده متن کامل]
2 -
صفت، غیر رسمی
گفتن چیزهای مضر یا ناخوشایند در مورد یک شخص در صورت عدم حضور، تهمت زن، غیبت کن.
به عنوان صفت: خائن
معنیش میشه آسیب زدن به کسی بدون اینکه بدونه/از پشت خنجر زدن/یه جوری میشه گفت با پنبه سر بریدن ( هرچند اون یکم متفاوت تره وقربانی با اطاعات تره تو اون وضعیت )
ولی بیشتر برای نزدیکان بکار میره
Back میشه پشت
... [مشاهده متن کامل]
Stab میشه فرو کردن چاقو
Backstabbing هم خوب ing گرفته دیگه
a person who for some unknown reason pretends to be your friend then harrasses you for no reason then denys it all then admits it then denys it again then tries to get you to feel bad for alerting an adult of the situation
Christina is a backstabbing liar all of the time and cant be trusted.
ولی بیشتر برای نزدیکان بکار میره
Back میشه پشت
... [مشاهده متن کامل]
Stab میشه فرو کردن چاقو
Backstabbing هم خوب ing گرفته دیگه
از پشت خنجر زدن، خیانت کردن، بی وفایی کردن