backhanded

/ˈbækˌhændəd//ˈbækhændɪd/

کنایه آمیز، (حرف) دوپهلو، ناراد، (ورزش) با پشت راکت، با پس دست، رجوع شود به: backhand، باپشت دست نوشته شده یازده شده، طعنه امیز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: in the manner of a backhand.

- His backhanded shot won the point.
[ترجمه گوگل] ضربه عقب او امتیاز را کسب کرد
[ترجمه ترگمان] گلوله backhanded به این نقطه رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: having an ambiguous meaning; oblique.
متضاد: direct
مشابه: oblique

- His comment that her playing was "much better than expected" seemed like backhanded praise.
[ترجمه گوگل] اظهار نظر او مبنی بر اینکه بازی او "بسیار بهتر از حد انتظار بود" به نظر می رسید مانند ستایش پشت سر
[ترجمه ترگمان] نظر او مبنی بر این که بازی کردن او \"بسیار بهتر از آن چیزی است که انتظار می رفت\" به نظر \"ستایش برانگیز\" به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
مشتقات: backhandedly (adv.), backhandedness (n.)
• : تعریف: with or in the manner of a backhand.

جمله های نمونه

1. a backhanded compliment
تعارف کنایه آمیز

2. a backhanded slap
سیلی با پشت دست

3. Saying she's improved comes over as a backhanded compliment.
[ترجمه گوگل]گفتن اینکه او بهبود یافته است به عنوان یک تعارف پشت سر به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]تعریف و تمجید هم داره بهتر می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In a backhanded compliment she said he looked very good for his age.
[ترجمه گوگل]او در یک تعارف پشت سر گفت که او نسبت به سنش بسیار خوب به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]با تعریف از backhanded گفت که برای سن و سال خودش خیلی خوب به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In a backhanded way, I think a lot of my energy and strength comes from my campaigning.
[ترجمه گوگل]من فکر می‌کنم که انرژی و قدرت من از راه کمپین من ناشی می‌شود
[ترجمه ترگمان]به هر حال، فکر می کنم انرژی و نیروی زیادی از مبارزات انتخاباتی من حاصل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It was a backhanded compliment.
[ترجمه گوگل]این یک تعارف پشت سر بود
[ترجمه ترگمان]این هم تعریف خوبی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The man hit him, left hand, backhanded; he was wearing a weighted glove.
[ترجمه گوگل]مرد با دست چپ به او ضربه زد او یک دستکش سنگین به تن داشت
[ترجمه ترگمان]مرد ضربه ای سنگین به او زد و با انگشت دست چپش را در دست چپش گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This backhanded compliment is, in fact, a tribute to the imagination and commitment of community educators.
[ترجمه گوگل]این تعارف پشت سر در واقع ادای احترام به تخیل و تعهد مربیان جامعه است
[ترجمه ترگمان]در واقع این تعریف backhanded به قوه تخیل و تعهد مربیان اجتماعی احترام می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The first crisis was a backhanded present from Yeltsin himself.
[ترجمه گوگل]اولین بحران، هدیه ای پشت سر یلتسین بود
[ترجمه ترگمان]اولین بحران یک backhanded از خود یلتسین بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is a backhanded note of dismissal, an explanation that is really an excuse.
[ترجمه گوگل]این یک یادداشت عقب نشینی از اخراج است، توضیحی که واقعاً بهانه است
[ترجمه ترگمان]این یک یادداشت مربوط به اخراج است، توضیحی که واقعا بهانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was right in a backhanded sort of way.
[ترجمه گوگل]او به نوعی عقب نشینی درست می گفت
[ترجمه ترگمان]با یه مشت از دهنم بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. At its best, the idea is a backhanded compliment to discerning older consumers.
[ترجمه گوگل]در بهترین حالت، این ایده یک تعارف پشت سر هم برای مصرف کنندگان قدیمی تر است
[ترجمه ترگمان]در بهترین حالت، این ایده یک تعریف backhanded برای تشخیص مصرف کنندگان مسن تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Attacks from that source amounted to a backhanded compliment to his integrity.
[ترجمه گوگل]حملاتی که از سوی آن منبع انجام می‌شد به منزله تمجیدی پشت سر از صداقت او بود
[ترجمه ترگمان]حمله ای که از آن منبع به آن منبع رسید، به یک ستایش backhanded نسبت به تمامیت او رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. "Even my good reviews have tended to be backhanded compliments," he says. "They'll say I was good and almost unbearably grotesque. ".
[ترجمه گوگل]او می‌گوید: «حتی نقدهای خوب من هم معمولاً تعارف‌های پشت سر هم بوده است "آنها خواهند گفت که من خوب و تقریباً غیرقابل تحمل بودم "
[ترجمه ترگمان]او می گوید: \" حتی بازبینی های خوب من هم تمایل به تعریف backhanded دارند آن ها می گویند که من خوب و تقریبا به طرز غیرقابل تحملی مسخره هستم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• performed with the back of the hand facing out; doubtful; insincere
a backhanded shot or blow is one that you do with the back of your hand facing in the direction in which you are hitting.
a backhanded compliment or remark is one that seems to express admiration but that could also be an insult.

پیشنهاد کاربران

۱. طعنه آمیز. کنایه دار ۲. مبهم. دو پهلو
مثال:
backhanded words
سخنان طعنه آمیز
سخنان مهبم و دو پهلو
دوپهلو

بپرس