background

/ˈbækˌɡrɑːwnd//ˈbækɡraʊnd/

معنی: ریشه، سابقه، زمینه، نهانگاه
معانی دیگر: پس زمینه، پس آویز، متن، زیرنما، دورنما، دور از انظار، موقعیت ناچشمگیر، وضعیت (از نظر تجربه و کار و تحصیلات)، (در سینما و نمایش و غیره) موسیقی زمینه، موسیقی متن (background music هم می گویند)، (رادیو و گیرنده های فضایی و غیره) صدا (نویز) ناخواسته، آشوب زمینه، پارازیت، نوفه ی زمینه، تشکیل زمینه یا پس زمینه دادن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a part located in the rear, esp. as depicted in a painting, photograph, or scene. (Cf. foreground.)
مترادف: backdrop, setting
مشابه: distance, environment, mise en sc�ne, rear, scenery, set, surroundings

(2) تعریف: historical or social conditions or events leading up to, or being present during, a given situation or event.
مترادف: circumstances, conditions
مشابه: backdrop, environment, factors, milieu, setting

- the background of the revolution
[ترجمه علی جهان تیغ پور] پیشینه ی انقلاب
|
[ترجمه گوگل] پیشینه انقلاب
[ترجمه ترگمان] سابقه انقلاب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: the sum of a person's experience, education, and origins, esp. as they relate to his present character or situation.
مشابه: breeding, credentials, education, experience, heritage, history, qualifications, root, training, upbringing

(4) تعریف: out of notice.

- He stayed in the background.
[ترجمه علی جهان تیغ پور] او در سایه ها ماند.
|
[ترجمه گوگل] او در پس زمینه ماند
[ترجمه ترگمان] او در پس زمینه ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: of, relating to, or providing a background.
مشابه: confirmatory, inconspicuous, indirect, supporting, unobtrusive

- background information
[ترجمه گوگل] اطلاعات پس زمینه
[ترجمه ترگمان] اطلاعات پس زمینه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- background lighting
[ترجمه ناشناس] یعنی اضافه کردن فونت به عکس و فیلم
|
[ترجمه گوگل] نور پس زمینه
[ترجمه ترگمان] نورپردازی پس زمینه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. family background
سابقه ی خانوادگی

2. against a background of poverty and unemployment
در مقابل دورنمایی از فقر و بیکاری

3. the economic background of the present crisis
زمینه ی اقتصادی بحران کنونی

4. the picture's background shows mountains and its foreground consists of a tree and two horses
زمینه ی تصویر،کوه و در پیش نمای آن یک درخت و دو اسب وجود دارد.

5. please give some background information on yourself
لطفا سوابق خود را ذکر کنید.

6. he shaded the picture's background with a pencil
زمینه ی عکس را با مداد سایه زد.

7. she has the right background for the job
او برای این کار پیشینه ی مناسبی دارد.

8. stroke the paint on the background
رنگ را با نرمی روی بوم بمال

9. white flowers on a red background
گل های سفید در زمینه ی سرخ

10. a red flower against a black background
گل قرمز در زمینه ی سیاه

11. he falsified the details of his educational background
او درباره ی جزییات سابقه ی تحصیلی خود دروغ پردازی کرد.

12. the vice president is usually in the background
معاون رئیس جمهور معمولا در پس پرده است.

13. a green tree can be seen in the background
درخت سبزی در زمینه ی تصویر (پس زمینه) دیده می شود.

14. Steve has a background in computer engineering.
[ترجمه سما] استیو سابقه در مهندسی کامبیوتر دارد
|
[ترجمه گوگل]استیو سابقه ای در مهندسی کامپیوتر دارد
[ترجمه ترگمان](استیو)سابقه مهندسی کامپیوتر دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The family made discreet enquiries about his background.
[ترجمه گوگل]خانواده پرس و جوهای محتاطانه ای درباره پیشینه او انجام دادند
[ترجمه ترگمان]خانواده از سوابق او پرس و جو کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. All trace of his working - class background was deliberately obscured.
[ترجمه گوگل]تمام آثار پیشینه کارگری او به عمد پنهان شده بود
[ترجمه ترگمان]همه ردی از سوابق کاری او به عمد تار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The chameleon survives by blending in with its background.
[ترجمه گوگل]آفتاب پرست با ترکیب شدن با پس زمینه خود زنده می ماند
[ترجمه ترگمان]The با مخلوط کردن در پس زمینه خود از بین می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The mountains form a background to this photograph of the family.
[ترجمه Behzad] در عکس خانوادگی کوهها پس زمینه را تشکیل میدهند
|
[ترجمه گوگل]کوه‌ها پس‌زمینه‌ای برای این عکس خانواده تشکیل می‌دهند
[ترجمه ترگمان]کوه ها سابقه این عکس از خانواده را تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Students from a privileged background have an advantage at university.
[ترجمه گوگل]دانشجویان دارای پیشینه ممتاز در دانشگاه مزیت دارند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان از یک پس زمینه ممتاز دارای یک مزیت در دانشگاه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Concerning his background, I know nothing.
[ترجمه گوگل]در مورد سابقه او چیزی نمی دانم
[ترجمه ترگمان]در مورد گذشته اون، من هیچی نمیدونم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Since they discovered the truth about his background, his colleagues have regarded him with suspicion.
[ترجمه گوگل]از زمانی که آنها حقیقت را در مورد سوابق او کشف کردند، همکارانش او را با شک و تردید نگاه کردند
[ترجمه ترگمان]از آنجا که آن ها حقیقت را در مورد پیشینه او کشف کردند، همکارانش او را با سو ظن می نگرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ریشه (اسم)
base, stub, germ, ammonium, root, stem, radical, pedigree, background, genesis, theme, germination, stump

سابقه (اسم)
antecedent, limit, service, heretofore, past, reputation, fame, history, record, precedent, background, prescription, foretime, backward, limitation, repute, standing

زمینه (اسم)
base, ground, tendency, design, basis, setting, root, background, terrain, context, conspectus, theme, sketch, groundwork, outline

نهانگاه (اسم)
background, cache, hideaway

تخصصی

[کامپیوتر] زوینه . پس زمینه - قسمتی از صفحه نمایش که توسط کارکترها و شکلها اشغال نمی شود. - پس زمینه، سابقه، زمینه .
[برق و الکترونیک] زمینه، دور نما
[زمین شناسی] زمینه در زمین شناسی پزشکی : ویژگی مربوط به مکانی خاص یا سنجش هایی از آن مکان که ناشی از فرایندهای طبیعی است و فرایندهای انسانی بر آن تأثیری ندارند. در برخی موارد واژه "زمینه طبیعی" برای تأکید بر جنبه غیرانسانی آن به کار می رود. با انتقال آلودگی های انسانی (برای مثال آلاینده های آلی ماندگار) در جو، این مسئله که آیا ساختگاه های زمینه برای چندین ماده وجود دارند، قابل بحث است.
[صنعت] زمینه، پیش زمینه، سابقه
[حقوق] سابقه، پیشینه، تاریخچه، زمینه
[نساجی] زمینه - متن
[ریاضیات] پس زمینه، زمینه، سابقه، زمینه ی تجربی
[معدن] زمینه (عمومی)
[سینما] تصویر زمینه - گذار زمینه تصویر - عقب - زمینه فیلم - زمینه عقب تصویر - زمینه صحنه - زمینه تصویر - زمینه - پشت صحنه - پس نمای - پس زمینه - زمینه پشت یا انتهای تصویر و عمق

انگلیسی به انگلیسی

• setting; environment in which various actions are performed in addition to the main application being operated by a computer (computers)
pertaining to a setting, pertaining to a surrounding environment
your background is the kind of family you come from and the kind of education you have had.
the background to an event or situation consists of the facts that explain what caused it.
you can also use background to refer to the things, shapes, colours, or sounds that are present in a situation but are not as noticeable or important as the things you are paying attention to.

پیشنهاد کاربران

حاشیه
پس زمینه
مثال: She has a background in finance.
او پس زمینه ای در حوزه مالی دارد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
رگ و ریشه
پیش زمینه ( دربارۀ اظلاعات و دانش قبلی دربارۀ موصوعی )
زمینه و هدف
سابقه، پیشینه
تجارب
ویژگی ها و وضعیت های خاص مثل وضعیت خانوادگی
وضعیت
سطح
( مثلا سطح اخلاقی، سطح اقتصادی، سطح تحصیلات )
سعی کنیم توی معنای واژه ها اسیر گرته برداری و کلیشه نباشیم. معنای درست هر کلمه ای فقط داخل متن مشخص میشه. پس بهتره تمامی معانی احتمالی رو مدنظر داشته باشیم.
نمیدونم چرا دوستا ن می نویسند پیش!
این واژه به عنی پس زمینه/دورنما/نمایی در دوردست است! نه پیش رو!
منتهی پیشینه هم معنی میده چون از گذشته می گوید! نا اکنون و اینجا!
پشت صحنه
سابقه
معنی" کشور یا منطقه ای که فرد در اون رشد کرده باشه" می تونه معنی بده
معنی آقای میرزایی درست است، منتها با املای اشتباه نوشته شده. خاستگاه درست است. از فعل برخاستن به معنای بلند شدن می آید.
خواستگاه یا طبقه؛ مثل طبقات اجتماعی محروم disadvantaged backgrounds
اصل و نسب
اصالت
background ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: پس‏زمینه
تعریف: [زبان شناسی] آنچه به صحنه‏آرایی و ایجاد موارد حاشیه‏ای در کنار پیام اصلی مربوط می‏شود|||[سینما و تلویزیون] معمولاً دورترین سطح نسبت به دوربین در هر نما یا صحنه|||[هنرهای تجسمی] عناصری تصویری که در ترکیب بندی کلی اثر، در عمق یا در پشت موضوع اصلی قرارداده شده باشند و از اهمیت کمتری نسبت به موضوع اصلی برخوردار باشند
...
[مشاهده متن کامل]

تجربیات
رزومه
به معنی پس زمینه
که به معنیgrounding هم هست.
background to
. Without knowing the "background to" the case, I couldn't possibly comment
بدون اطلاع از پیشینه پرونده، نمی توانم در مورد آن اظهارنظر کنم.
پیشین ، پیشینه، سابقه
چکیده، خلاصه کار. به طور مختصر
( سر و صدای ) اطراف
تاریخچه
سابقه، ( در جمع سوابق )
سوابق خراب اخلاقی poor moral background
سررشته داشتن
پیشین
1. پیشینه، ریشه ( خانواده، تحصیل، . . . ) ، سابقه، گذشته
2. زمینه
3. پیش زمینه
پیشینه
کلیت

عقبه هرفرد. یابه عبارتی گذشته فرد
پیش زمینه
1 - پس زمینه
in the background you can see my college friends
2 - پشینه، عقبه ( خانوادگی، تحصیلی، شغلی )
do you know anything from his background?!
3 - صدای پس زمینه
in the background of the tape, you can hear baby crying
پسا زمینه
the things that can be seen or heard behind other things that are closer
History, record
به معنی منشاء یک گیاه
ذهنیت
پس زمینه
پشت سر
سوء پیشینه
پیشینه یا سابقه یک رویدادی که در گذشته اتفاق افتاده است
دانش
پیشینه
عقبه
سوابق فردی
بکگراند ، پس زمینه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٥)

بپرس