• (1)تعریف: moving backward then forward, or forward then backward, often repeatedly.
- He swung back and forth holding on to the branch of the tree.
[ترجمه گوگل] در حالی که به شاخه درخت چسبیده بود به عقب و جلو می چرخید [ترجمه ترگمان] به عقب و جلو تاب می خورد و به شاخه درخت تکیه داده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: moving in one direction and then toward the opposite, often repeatedly; to and fro. • مترادف: to and fro
- The pendulum swings back and forth.
[ترجمه گوگل] آونگ به جلو و عقب می چرخد [ترجمه ترگمان] آونگ به عقب و جلو تاب می خورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. They batted the shuttlecock back and forth across the net a few time.
[ترجمه گوگل]آنها چند بار با خروس شاتل در عرض تور به جلو و عقب ضربه زدند [ترجمه ترگمان]چند بار توپ دار را به عقب و جلو پرتاب کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The people swayed back and forth with arms linked.
[ترجمه گوگل]مردم با بازوهای بسته به جلو و عقب می چرخیدند [ترجمه ترگمان]مردم با دست و پا به عقب و عقب تاب می خوردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The pendulum in the grandfather clock swung back and forth.
[ترجمه گوگل]آونگ ساعت پدربزرگ به جلو و عقب می چرخید [ترجمه ترگمان]آونگ در ساعت پدربزرگ به عقب و جلو تاب می خورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The windshield wipers clacked back and forth.
[ترجمه رامتین بولو] تیغه برف پاک کن عقب و جلو می شد
|
[ترجمه گوگل]برف پاک کن های شیشه جلو و عقب ترق می زد [ترجمه ترگمان]The های شیشه جلو و جلو حرکت می کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. She rocks back and forth on her chair like a mischievous child.
[ترجمه گوگل]مثل بچه ای شیطون روی صندلیش تکون میخوره [ترجمه ترگمان]مثل بچه ای شرور روی صندلی اش به عقب و جلو تاب می خورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The blackbird flew back and forth to its brood.
[ترجمه گوگل]پرنده سیاه به سوی نسل خود به این سو و آن سو پرواز کرد [ترجمه ترگمان]پرنده به پرواز درآمد و به سوی فرزندان خود پرواز کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The kite swept back and forth in a figure of eight.
[ترجمه گوگل]بادبادک به شکل هشت به جلو و عقب می رفت [ترجمه ترگمان]بادبادک بعد از هشت قدم به عقب و جلو حرکت کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Someone was pacing back and forth behind the curtain.
[ترجمه گوگل]یک نفر پشت پرده این طرف و آن طرف می رفت [ترجمه ترگمان]یک نفر در پشت پرده عقب و عقب قدم می زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. We travel back and forth all the time between Canada and England.
[ترجمه گوگل]ما همیشه بین کانادا و انگلیس رفت و آمد می کنیم [ترجمه ترگمان]ما همیشه بین کانادا و کانادا به عقب و جلو سفر می کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. We batted back and forth the plan for a while, but in the end decided against it as we hadn't enough money.
[ترجمه گوگل]ما برای مدتی طرح را عقب و جلو کردیم، اما در نهایت به دلیل نداشتن پول کافی تصمیم به مخالفت گرفتیم [ترجمه ترگمان]ما برای مدتی به هم ضربه زدیم و نقشه را برای مدتی برنامه ریزی کردیم، اما در آخر تصمیم گرفته بودیم که پول کافی نداریم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The crowd surged back and forth.
[ترجمه گوگل]جمعیت به این طرف و آن طرف بالا می رفت [ترجمه ترگمان]جمعیت به جلو و جلو موج می زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. A bus shuttles passengers back and forth from the station to the terminal.
[ترجمه گوگل]اتوبوسی مسافران را از ایستگاه به ترمینال رفت و آمد می کند [ترجمه ترگمان]یک اتوبوس مسافران را از ایستگاه به ترمینال عقب و جلو می راند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He and colleagues have shuttled back and forth between the three capitals.
[ترجمه گوگل]او و همکارانش بین سه پایتخت رفت و آمد کرده اند [ترجمه ترگمان]او و همکارانش بین این سه پایتخت به عقب و جلو رفته اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The slight back and forth motion sent a pounding surge of pain into his skull.
[ترجمه گوگل]حرکت خفیف عقب و جلو، موجی از درد را به جمجمه او وارد کرد [ترجمه ترگمان]یک حرکت سریع و عقب، موجی از درد را در جمجمه او ایجاد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. He was swinging his bag back and forth .
[ترجمه گوگل]کیفش را به جلو و عقب می چرخاند [ترجمه ترگمان]کوله پشتی اش را به عقب و جلو تکان می داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• there and back, round trip
پیشنهاد کاربران
Figuratively, "back and forth" can describe a situation where there is ongoing debate or discussion, with arguments being exchanged in a manner that does not lead to an immediate resolution. به طور استعاره ای، می تواند به وضعیتی اشاره کند که در آن بحث یا مباحثه ای جاری است و استدلال ها به گونه ای رد و بدل می شوند که بلافاصله به نتیجه نمی رسند، رفت و برگشتی ... [مشاهده متن کامل]
مترادف: To and fro, Reciprocation متضاد: Stationary, Fixed مثال؛ “They argued back and forth about the best solution. ” A person might say, “I’ve been commuting back and forth between the city and the suburbs. ” In a debate, someone might present points from both sides and say, “Let’s go back and forth and discuss the merits of each argument. ”
شل کن سفت کن Frankly, I'm a little sick of the back and forth صادقانه بگم از این شل کن سفت کن ها خسته شدم !
عقب جلو کردن حین آمیزش جنسی. لک دادن. اصتلاحا همان تلمبه زدن در آمیزش جنسی . از دیگر معانی و مفهوم های برداشتی از اصتلاح back and forth , است . این مفهوم کاملا محاوره ای است .
زیر و بم
پِی در پِی ( مرتباً ) از یک سو به سوی دیگر رفتن و برگشتن بگو مگو کردن/یکی بدو کردن
کش و قوس
ببر و بیار
آمد و شد
در فراز و نشیب
پشت سر هم در جهت های مخالف ( چپ و راست / بالا و پایین / عقب و جلو ) slapping her back and forth : یعنی یه چک از چپ یکی از راست
To and fro رفت و برکشتی
دیالوگ
پی در پی
پِی در پِی، مرتباً
Back And Forth ✔️ Dialogue, negotiations ⚡بالا - پایین، پس - پیش ( شدن ) ، کش و قوس های یه رابطه ( Ups & downs ) ⚡پی در پی - مرتباً - پشت سر هم 💠 He travels back and forth across the Atlantic . . . مرتباً/پی در پی از یک سو به سوی دیگر اقیانوس اطلس سفر میکنه 💠 Indeed, there was some back and forth between Satoshi ( Bitcoin inverter ) and other developers, most notably on how to handle the publicity the project was then receiving, among other technical issues
کِشمَکِش
دو دل شدن
in a backward and forward motion
After a lot of back and forth بعد از کلی بالا پایین کردن
- بالا و پایین - عقب و جلو - اینور و آنور ( در کل دو جهت مخالف )
بالا و پایین
for the rest of that night there were these huge fights between the police and the people, back and forth, back and forth معنیش اینجور میشه :مردم شورش میکردن پلیسا می رفتن عقب ، و پلیس ها حمله میکردن مردم عقب میرفتن . . .
متقابل؛ بده بستان
گًلنگِدن. کشیدن ضامن اسلحه به عقب و جلو.
کش و قوس، بگیر و ببند
رد و بدل
From one place to another and back again repeatedly