babyish

/ˈbeɪbiɪʃ//ˈbeɪbiɪʃ/

معنی: کودک مانند، طفل مانند
معانی دیگر: طفل مانند، کودک مانند

جمله های نمونه

1. They told him it was babyish to cry.
[ترجمه گوگل]به او گفتند که گریه بچه گانه است
[ترجمه ترگمان]به او گفتند که گریه بچه گونه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I'm ashamed of the babyish nonsense I write.
[ترجمه گوگل]شرمنده ی مزخرفات بچه گانه ای که می نویسم
[ترجمه ترگمان]از این مهملات کوچک که می نویسم خجالت می کشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The older children found the toys too babyish.
[ترجمه گوگل]بچه های بزرگتر اسباب بازی ها را خیلی بچه گانه می دانستند
[ترجمه ترگمان]بچه های بزرگ تر اسباب بازی ها را خیلی بچه گانه دیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The games were a little babyish for nine-year-olds.
[ترجمه گوگل]بازی ها برای بچه های نه ساله کمی بچه گانه بود
[ترجمه ترگمان]این بازی ها برای بچه های نه ساله بچه گانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Now she's nine, she thinks toys are babyish and wants a computer.
[ترجمه گوگل]حالا او نه ساله است، فکر می‌کند اسباب‌بازی‌ها بچه‌گانه هستند و کامپیوتر می‌خواهد
[ترجمه ترگمان]حالا ۹ سالشه، فکر می کنه اسباب بازی are و یه کامپیوتر می خواد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The boy has outgrown babyish habits.
[ترجمه گوگل]پسر از عادات بچه گانه اش گذشته است
[ترجمه ترگمان]این پسر به عادات بچه گانه تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Suddenly It'struck me that Jellybean sounded babyish.
[ترجمه گوگل]ناگهان متوجه شدم که جلیبین به نظر بچه گانه می آید
[ترجمه ترگمان]ناگهان به نظرم رسید که صدای jellybean به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It's babyish to cry about having a tooth out at your age!
[ترجمه گوگل]بچه گانه است که در سن و سال خود برای بیرون آوردن دندان گریه کنید!
[ترجمه ترگمان]گریه کردن درباره داشتن یک دندان در سن و سال تو بچگانه است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Her old Barbie bicycle was just too babyish, and besides, it needed a new tire.
[ترجمه گوگل]دوچرخه باربی قدیمی او خیلی بچه گانه بود و علاوه بر این، به یک لاستیک نو نیاز داشت
[ترجمه ترگمان]دوچرخه باربی قدیمی او خیلی بچه بود و تازه، به یک تایر جدید احتیاج داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Now that Ned can read he finds his early picture books too babyish.
[ترجمه گوگل]حالا که ند می‌تواند بخواند، کتاب‌های مصور اولیه‌اش را خیلی بچه‌گانه می‌بیند
[ترجمه ترگمان]حالا که ند می تواند کتاب را بخواند، کتاب ها را خیلی کوچک می بیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They were all turning 4 and they saw drooling as a babyish behavior, something they were proud to be leaving behind.
[ترجمه گوگل]همه آنها 4 ساله شده بودند و آب دهان را یک رفتار بچه گانه می دانستند، چیزی که به ترک آن افتخار می کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها همگی ۴ ساله بودند و آب دهانش را به عنوان یک رفتار بچه گانه دیدند، چیزی که به آن افتخار می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I didn't notice it myself but looking at the people at school you think how babyish.
[ترجمه گوگل]من خودم متوجه این موضوع نشدم، اما با نگاه کردن به مردم در مدرسه فکر می کنید چقدر بچه گانه است
[ترجمه ترگمان]من خودم متوجه این موضوع نشدم، اما به مردمی که در مدرسه فکر می کنند فکر می کنند که چه babyish
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. These lent a world-weary cast to a face that might otherwise have been babyish.
[ترجمه گوگل]اینها به چهره ای که در غیر این صورت ممکن بود بچه گانه بود، یک بازیگر خسته کننده در جهان به او بدهند
[ترجمه ترگمان]این کار به صورت دنیایی خسته از دنیایی که در غیر این صورت صورت بچگانه ای داشت، به عاریت می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They are accompanied possibly still have spermary growth undesirable, lack deputy sex character, show babyish model the penis, erect faint or cannot erect etc.
[ترجمه گوگل]آنها احتمالاً هنوز دارای رشد اسپرمی نامطلوب هستند، فاقد ویژگی جنسی هستند، آلت تناسلی را با مدل بچه نشان می دهند، غش می کنند یا نمی توانند نعوظ کنند و غیره
[ترجمه ترگمان]آن ها احتمالا هنوز هم دارای رشد spermary نامطلوب هستند، فاقد ویژگی سکس هستند، model را نمایش می دهند، penis را نشان می دهند، یا بلند می شوند یا نمی توانند قد راست کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کودک مانند (صفت)
babyish, childlike

طفل مانند (صفت)
babyish

انگلیسی به انگلیسی

• infantile; childish, juvenile
babyish things are suitable for a baby, or typical of a baby.

پیشنهاد کاربران

1. لوس/بچگونه ( ظاهر و رفتار ) .
2. مناسب برای نوزاد ( بچگانه ) .
مثال:
he pursed his mouth into a babyish pout
he declared that dolls were silly, babyish things
بچه گونه

بپرس