bring to a halt


به پایان رساندن، خاتمه دادن، متوقف کردن، بندآوردن

جمله های نمونه

1. The Grand National had been brought to a halt.
[ترجمه م.] گارد ملی یکباره توقف شده بود
|
[ترجمه گوگل]گرند ناسیونال متوقف شده بود
[ترجمه ترگمان]گارد ملی توقف کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. His imagination bolted ahead like a runaway horse, only to be reined firmly in and brought to a halt.
[ترجمه گوگل]قوه تخیل او مانند اسبی فراری پیش می رفت، اما محکم مهار شد و متوقف شد
[ترجمه ترگمان]تخیلش مثل یک اسب فراری در پیش رو به جلو چرخید و ایستاد و متوقف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. So the double-decker's journey was brought to a halt at Holborn Circus.
[ترجمه گوگل]بنابراین سفر دو طبقه در سیرک هولبورن متوقف شد
[ترجمه ترگمان]بنابراین سفر دو طبقه دو طبقه در سیرک Holborn متوقف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Newfoundland had lost 40,000 jobs and an entire industry was brought to a halt.
[ترجمه گوگل]نیوفاندلند 40000 شغل را از دست داده بود و کل صنعت متوقف شد
[ترجمه ترگمان]نیوفاندلند ۴۰ هزار شغل از دست داد و کل صنعت متوقف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Is it not about time to bring to a halt the silly idea which threatens the safety of Benefits Agency staff?
[ترجمه گوگل]آیا زمان آن نرسیده است که این ایده احمقانه را که ایمنی کارکنان آژانس مزایا را تهدید می کند، متوقف کنیم؟
[ترجمه ترگمان]آیا وقت آن نیست که ایده احمقانه ایست که امنیت کارکنان آژانس را تهدید می کند متوقف شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The furloughs will also bring to a halt certification of new products by aerospace companies, according to Reuters.
[ترجمه گوگل]به گزارش رویترز، این مرخصی ها همچنین گواهینامه محصولات جدید توسط شرکت های هوافضا را متوقف می کند
[ترجمه ترگمان]براساس گزارش رویترز، این حکم همچنین گواهی توقف محصولات جدید توسط شرکت های هوافضا را به همراه خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

به اتمام رساندن، به سر آوردن، به پایان آوردن

بپرس