bottleneck

/ˈbɑːtəlˌnek//ˈbɒtlnek/

معنی: تنگنا، تنگراه، تنگه، راه خیلی باریک
معانی دیگر: (انگلیس - عامیانه) سبز تیره، محلی که (به خاطر باریکی راه یا پیچ و خم و غیره) رفت و آمد در آن مشکل است، گلوگاه، عامل کندکننده، مخل، گلوی بطری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: any narrow entrance or passageway.
مترادف: aisle, neck, passageway
مشابه: artery, channel, corridor, hall, hallway, stripe

- The freeway entrance is a traffic bottleneck.
[ترجمه گوگل] ورودی آزادراه یک گلوگاه ترافیکی است
[ترجمه ترگمان] ورودی بزرگراه یک مشکل ترافیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a stage in a process where progress is retarded or blocked.
مترادف: blockage, obstruction
مشابه: slowdown, stoppage

- The equipment failure caused a bottleneck in the assembly line.
[ترجمه گوگل] خرابی تجهیزات باعث ایجاد گلوگاه در خط مونتاژ شد
[ترجمه ترگمان] نقص تجهیزات باعث ایجاد تنگنا در خط مونتاژ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a style of guitar playing in which the neck of a bottle or a metal tube is slid up and down the strings.
مشابه: slide, steel guitar
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: bottlenecks, bottlenecking, bottlenecked
• : تعریف: to impede or confine, or be hindered, as by a bottleneck.
مترادف: bar, block, clog, clot, hinder, impede
مشابه: congest, stick, trap

جمله های نمونه

1. Traffic was bottled up in the bottleneck.
[ترجمه گوگل]ترافیک در تنگنا بسته شده بود
[ترجمه ترگمان]ترافیک در تنگنا قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Understaffing has caused a real bottleneck.
[ترجمه گوگل]کمبود نیرو باعث ایجاد یک گلوگاه واقعی شده است
[ترجمه ترگمان]understaffing باعث یک تنگنای واقعی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There's always going to be a bottleneck because only two people review all the applications.
[ترجمه گوگل]همیشه یک گلوگاه وجود دارد زیرا فقط دو نفر همه برنامه ها را بررسی می کنند
[ترجمه ترگمان]همیشه یک مشکل وجود دارد، زیرا تنها دو نفر تمام برنامه های کاربردی را مورد بررسی قرار می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The cell was getting lighter; bottleneck flies darted around like blue-green meteors.
[ترجمه گوگل]سلول سبک تر می شد مگس های تنگنا مانند شهاب های سبز آبی به اطراف می چرخیدند
[ترجمه ترگمان]حجره تاریک شده بود و مگس ها مثل ستاره های آبی به دور و اطراف پرواز می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. While the others played raging bottleneck guitar and favoured rough, percussive voices, Hooker was on to another tip.
[ترجمه گوگل]در حالی که دیگران گیتار خشمگین گلوگاه می نواختند و به صداهای خشن و ضربی علاقه داشتند، هوکر به نوک دیگری می پرداخت
[ترجمه ترگمان]در حالی که دیگران در حال نواختن گیتار bottleneck و صداهای خشن و percussive بودند هوکر به نوک دیگری می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He pointed out that the client/server bottleneck is caused by the development time.
[ترجمه گوگل]او اشاره کرد که گلوگاه مشتری/سرور ناشی از زمان توسعه است
[ترجمه ترگمان]او خاطر نشان ساخت که محدودیت کلاینت \/ سرور از زمان توسعه ناشی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. To prevent a bottleneck, we begin to assemble more boxes.
[ترجمه گوگل]برای جلوگیری از گلوگاه، ما شروع به جمع آوری جعبه های بیشتری می کنیم
[ترجمه ترگمان]برای جلوگیری از یک محدودیت، ما شروع به جمع کردن جعبه ها می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Most notable were the razor-sharp bottleneck on Cloud Nine and the familar, sliding refrain of Something.
[ترجمه گوگل]قابل توجه‌ترین گلوگاه تیغ تیز در Cloud Nine و رفرین معروف و لغزنده Something بود
[ترجمه ترگمان]بیشتر قابل توجه، bottleneck تیز تیغ روی ابر نه و the بود که از چیزی اجتناب می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He shook his head to drive away some bottleneck flies straying from the vile puddle in front of the horse-faced young man.
[ترجمه گوگل]سرش را تکان داد تا چند مگس گلوگاهی را که از گودال پلید جلوی مرد جوان صورت اسب دور شده بودند، دور کند
[ترجمه ترگمان]سرش را تکان داد تا مگس ها را دور کند و مگس ها را از the کثیف جلوی اسب پیاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This bottleneck has been worsened by video-intensive applications like Windows
[ترجمه گوگل]این تنگنا توسط برنامه های کاربردی ویدئویی فشرده مانند ویندوز بدتر شده است
[ترجمه ترگمان]این bottleneck با استفاده از برنامه های کاربردی فشرده مانند ویندوز بدتر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Computer buffs call this a bottleneck.
[ترجمه گوگل]علاقه مندان به کامپیوتر این را تنگنا می نامند
[ترجمه ترگمان]طرفداران کامپیوتر این را تنگنا می نامند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They discovered that bottleneck after bottleneck arose from extreme specialization within the department.
[ترجمه گوگل]آنها دریافتند که گلوگاه پشت سر هم از تخصص افراطی در دپارتمان سرچشمه می گیرد
[ترجمه ترگمان]آن ها کشف کردند که bottleneck پس از محدودیت ناشی از تخصص شدید در بخش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The listener can be a bottleneck if it is single threaded, and if InterChange Server is not running on a high speed disk subsystem.
[ترجمه گوگل]اگر شنونده تک رشته ای باشد، و اگر InterChange Server روی یک زیرسیستم دیسک با سرعت بالا اجرا نشود، می تواند یک گلوگاه باشد
[ترجمه ترگمان]اگر یک threaded واحد باشد، شنونده می تواند یک تنگنا (bottleneck)باشد، و اگر سرور interchange روی یک زیرسیستم دیسک با سرعت بالا اجرا نشود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Bottleneck - A crack with converging sides. Good for placing tapers or other passive protection.
[ترجمه گوگل]گلوگاه - شکافی با اضلاع همگرا برای قرار دادن مخروطی ها یا سایر محافظ های غیرفعال مناسب است
[ترجمه ترگمان]Bottleneck - ترکی با دو طرف همگرا برای قرار دادن شمع یا سایر محافظت منفعل، خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. This study is not only a breakthrough the bottleneck of silica gel formation and pulp filtration, but also a good removal iron and silicon completely, and a filterable cake is obtained.
[ترجمه گوگل]این مطالعه نه تنها یک پیشرفت در گلوگاه تشکیل سیلیکاژل و فیلتراسیون پالپ است، بلکه آهن و سیلیکون را کاملاً حذف می کند و کیک قابل فیلتری به دست می آید
[ترجمه ترگمان]این مطالعه تنها یک پیشرفت در تنگنای شکل گیری ژل سیلیکا و تصفیه خمیر کاغذ و همچنین یک آهن حذف خوب و سیلیکون به طور کامل نیست، و یک کیک filterable بدست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تنگنا (اسم)
fix, bottleneck, pinch, impasse, warpath, strait, jaw, cul-de-sac, hairbreadth

تنگراه (اسم)
bottleneck

تنگه (اسم)
gut, bottleneck, strait, canyon, neck

راه خیلی باریک (اسم)
bottleneck

تخصصی

[عمران و معماری] گلوله - دهانه بطری
[کامپیوتر] گلوگاه - بخشی از یک سیستم کامپیوتری که کارایی آن را پایین می آورد . مانند یک گرداننده آهسته دیسک مودم آهسته یا شبکه شلوغ یافتن و اصطلاح گلوگاه ها با ارزش تر از تسریع بخشهایی از کامپیوتر است که قبلا" سرعت لازم را داشته اند گلوگاه " ون نیومن " محدودیتی بر سرعت کامپیوتر است . این محدویت در نتیجه این حقیقت است که برنامه و داده در یک حافظه جایگزین می شوند . از این رو سی پی یو در هر لحظه فقط می تواند یک دستور برنامه یا قطعه ای از داده ها را برای کار دریافت کند نه هر دوی آنها را . کامپیوتر های جدید با استفاده از خطوط لوله و حافظه های cache براین محدودیت فائق آمده اند .
[صنعت] تنگنا، گلوگاه، راه خیلی باریک
[ریاضیات] تنگنا، دهانه ی بطری، گلوگاه، گلوگاه تولیدی

انگلیسی به انگلیسی

• stop, delay, hinder movement, delay traffic
narrow section at the top of a bottle; hindrance to the clear flow of traffic, traffic jam; impediment to progress
a bottleneck is a narrow part of a road where the traffic often has to slow down or stop.
a bottleneck is also a situation that stops a process or activity from progressing.
traffic jam, merge from a wide area into a narrow area which causes backup

پیشنهاد کاربران

تنگنا ، گلوگاه
Narrow part of a road which slows down traffic
( fig. ) : A bottleneck in production
A bottleneck is a narrow section of a road or a place where there is often a lot of traffic, causing the traffic to slow down or stop. It can also refer to a problem that delays progress or stops a process from continuing. For example, if a company has a bottleneck in its production line, it means that there is a stage in the process that is slowing down the entire production process.
...
[مشاهده متن کامل]

bottleneck/ گلوگاه قسمت باریکی از جاده یا مکانی است که در آن اغلب ترافیک زیادی وجود دارد که باعث کاهش سرعت یا توقف ترافیک می شود.
همچنین می تواند به مشکلی اشاره کند که پیشرفت را به تاخیر می اندازد یا ادامه یک فرآیند را متوقف می کند. به عنوان مثال، اگر شرکتی در خط تولید خود bottleneck داشته باشد، به این معنی است که مرحله ای از فرآیند وجود دارد که کل فرآیند تولید را کند می کند.
** در تولید و مدیریت پروژه، گلوگاه یکی از فرایندها در زنجیره ای از فرایندهاست، به گونه ای که محدودیت ظرفیت آن، ظرفیت کل زنجیره را کاهش می دهد. نتیجه وجود گلوگاه، توقف در تولید، مازاد عرضه، فشار از سوی مشتریان و روحیه پایین کارکنان است.
The bottleneck in the production line is causing delays in the delivery of the final product.
The city’s transportation system has a major bottleneck that causes traffic to come to a standstill during rush hour.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/bottleneck• https://www.collinsdictionary.com/dictionary/english/bottleneck
گلوگاه
در فرایندهای پیاپی با وجودی که همه فرایندها مثل ساعت کار می کنند , وجود یک گلوگاه وقفه و کندی در کار ایجاد می کنه .
reached the bottleneck
به بن بست خورده
باریک شدن خیابان، جاده یا بزرگراه به دلیل طراحی مسیر، چراغ های راهنمایی با زمان بندی نامناسب یا موقعیت های موقتی ای مانند تصادفات رانندگی که باعث ایجاد، کند یا متوقف شدن ترافیک می شود.
منابع• https://en.m.wikipedia.org/wiki/Traffic_bottleneck
تو آمپاز ( آمپاس ) ماندن
bottleneck ( حمل‏ونقل درون شهری - جاده ای )
واژه مصوب: گلوگاه 1
تعریف: [حمل‏ونقل درون شهری - جاده ای] بخشی از معبر که حجم تردد در آن بیش از ظرفیت باشد [مهندسی مخابرات] مسیر یا کارکردی با حداقل ظرفیت در سامانه یا شبکه که در غیاب مسیر یا کارکرد جانشین عمل می کند
در تنگنا قرار دادن، در تنگنا گیر انداختن، راه را سد کردن و مانع پیشروی شدن
در زیست شناسی : کاهش اندازه یک جمعیت براثر کمبود بسیار شدید مواد غذایی و رشد مجدد اندازه جمعیت
مشکل سر راه
قفل شدن ترافیک
عامل کند کننده
کمبود، نقصان، محدودیت
اثر دهانه بطری ( زیست شناسی )
تنگنا
تنگمانی
تنگلاخی
هنگامگی hangamegi
محدودیت
نقطه ضعف
گلوگاه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس