boon

/ˈbuːn//buːn/

معنی: بخشش، خوبی، احسان، لطف، مزیت، خیر، استدعاء، فرمان یادستوری بصورت استدعا، عیاش، خوشدل
معانی دیگر: تمنا، خواهش، استدعا، سود، فایده، بهره وری، نعمت الهی، (قدیمی)، (قدیمی) مهربان، گشاده دست، باسخاوت، خوشایند، عطیه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: something beneficial, as a favor or blessing.
متضاد: curse
مشابه: benefit, blessing, favor, positive

- Moving closer to her workplace was a boon.
[ترجمه گوگل] نزدیک شدن به محل کار او یک موهبت بود
[ترجمه ترگمان] نزدیک تر شدن به محل کار، نعمتی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: congenial; jolly.

- They were boon traveling company.
[ترجمه گوگل] آنها شرکت مسافرتی خوبی بودند
[ترجمه ترگمان] آن ها یک شرکت مسافرتی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the king granted his boon
سلطان تمنای او را اجابت کرد.

2. These machines have proved a real boon to disabled people.
[ترجمه امیری] این ماشین ها یک مزیت واقعی برای افراد معلول شده است.
|
[ترجمه گوگل]این ماشین‌ها برای افراد ناتوان یک موهبت واقعی هستند
[ترجمه ترگمان]این ماشین ها یک لطف واقعی برای افراد معلول را ثابت کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Radio is a boon to the blind.
[ترجمه گوگل]رادیو موهبتی برای نابینایان است
[ترجمه ترگمان]رادیو برای نابینایان نعمتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Parks are a great boon to people in big cities.
[ترجمه گوگل]پارک ها برای مردم شهرهای بزرگ نعمت بزرگی هستند
[ترجمه ترگمان]پارک ها برای مردم شهرهای بزرگ نعمتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The building scheme comes as an enormous boon for the building industry.
[ترجمه گوگل]طرح ساختمان به عنوان یک موهبت عظیم برای صنعت ساختمان است
[ترجمه ترگمان]طرح ساختمانی به عنوان یک لطف بزرگ برای صنعت ساخت وساز به حساب می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A car is a real boon when you live in the country.
[ترجمه گوگل]وقتی در کشور زندگی می کنید، یک ماشین یک موهبت واقعی است
[ترجمه ترگمان]زمانی که شما در این کشور زندگی می کنید، یک اتومبیل واقعا نعمتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Boon walked in and quieted the engine.
[ترجمه گوگل]بون وارد شد و موتور را ساکت کرد
[ترجمه ترگمان]فرشته اقبال وارد شد و موتور را ساکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The new software will prove a boon to home computer users.
[ترجمه گوگل]نرم افزار جدید برای کاربران کامپیوتر خانگی یک مزیت خواهد بود
[ترجمه ترگمان]این نرم افزار جدید برای کاربران خانگی سودمند خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A warm coat is a real boon in cold weather.
[ترجمه گوگل]یک کت گرم در هوای سرد یک موهبت واقعی است
[ترجمه ترگمان]پوشش گرم یک موهبت واقعی در آب و هوای سرد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Guide dogs are a great boon to the partially sighted.
[ترجمه نگار درویشی] سگ های راهنما برای افراد نابینا یک موهبت بزرگ اند
|
[ترجمه گوگل]سگ های راهنما یک موهبت بزرگ برای افراد کم بینا هستند
[ترجمه ترگمان]سگ های راهنما یک موهبت بزرگ برای the هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The bus service is a real boon to people in the village.
[ترجمه گوگل]اتوبوس برای مردم روستا یک موهبت واقعی است
[ترجمه ترگمان]سرویس اتوبوس یک لطف واقعی برای مردم این روستا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A bicycle is a real boon when you live in a small town.
[ترجمه گوگل]وقتی در یک شهر کوچک زندگی می کنید، دوچرخه یک موهبت واقعی است
[ترجمه ترگمان]زمانی که شما در یک شهر کوچک زندگی می کنید یک دوچرخه واقعا نعمتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Bill and Bob are boon companions.
[ترجمه گوگل]بیل و باب همراهان خوبی هستند
[ترجمه ترگمان]بیل و باب همراهان خوبی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Aeration used intelligently is a boon to the maintenance of the health and vitality of the fishes.
[ترجمه گوگل]استفاده هوشمندانه از هوادهی برای حفظ سلامت و شادابی ماهی ها مفید است
[ترجمه ترگمان]Aeration که به روش هوشمندانه مورد استفاده قرار می گیرند، برای حفظ سلامتی و سرزندگی ماهی ها مفید واقع می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. But I would crave a boon for myself and my successors.
[ترجمه گوگل]اما من آرزوی نعمتی برای خودم و جانشینانم دارم
[ترجمه ترگمان]اما آرزوی سعادت برای خود و جانشینان خود را دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بخشش (اسم)
release, present, profusion, forgiveness, remission, remittal, bounty, tip, grant, grace, boon, pardon, gift, generosity, mercy, baksheesh, bakshish, benefaction, beneficence, bestowal, munificence, largess, pity

خوبی (اسم)
good, boon, excellence, beauty, goodness, kindness, kindliness, fairness, comeliness, good quality, excellency

احسان (اسم)
benefit, boon, benefaction, beneficence, benignity

لطف (اسم)
boon, kindness, beneficence, benignity, ethereality

مزیت (اسم)
benefit, advantage, privilege, boon, preponderance, excellence, superiority, preference, profit, behoof, vantage

خیر (اسم)
good, well, benefit, boon, alms, handout, welfare, almsdeed, philanthropy, aught, property, benefaction, weal, well-doing

استدعاء (اسم)
supplication, entreaty, boon, plea

فرمان یادستوری بصورت استدعا (اسم)
boon

عیاش (صفت)
wanton, boon, jovial, bacchanal, epicurean, pleasurable, rackety, free-living, voluptuary, sybaritic

خوشدل (صفت)
boon, vivacious, merry, gay, benevolent, gleeful, charitable, gaysome, gleesome, lightsome

انگلیسی به انگلیسی

• favor; kind deed; granted request; blessing
a boon is something that makes life better or easier for someone.

پیشنهاد کاربران

ارائه سرویس
لطف کردن
خدمات دولتی
موهبت , نعمت
# Radio is a boon to the blind
# a warm coat is a real boon in cold weather
# Guide dogs are a great boon to the partially sighted
# Parks are a great boon to people in big cities
غنیمت، موهبت،
لنگه کفشی در بیابان نعمت است؟؟
مزیت

نعمت
موهبت

بپرس