boisterous

/ˌbɔɪstərəs//ˈboɪstərəs/

معنی: سترگ، خشن و بی ادب، بلند و ناهنجار، خشن و زبر، قوی، شدید، توفانی
معانی دیگر: خشن و طوفانی، پر سر و صدا و تلاطم، خروشان، پرهیاهو و مهارنشدنی، دهان دریده، پرقیل و قال، سرزنده، پرحرارت و اشتیاق، سرمست و خواهان، سترک، مفرط

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: boisterously (adv.), boisterousness (n.)
(1) تعریف: loud, unrestrained, and in high spirits; rowdy.
مترادف: rambunctious, riotous, rowdy, tumultuous
متضاد: quiet, restrained, sedate
مشابه: disorderly, obstreperous, raucous, stormy, turbulent, unruly

- They complained about the boisterous drinking party next door.
[ترجمه گوگل] آنها از مهمانی پر شور نوشیدنی همسایه شکایت کردند
[ترجمه ترگمان] آن ها در مورد مهمانی پر سر و صدا در کنار در همسایه شکایت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: rough and turbulent, as weather.
مترادف: stormy, tempestuous, turbulent
متضاد: calm
مشابه: gusty, rough

- The waves were boisterous in the storm.
[ترجمه گوگل] امواج در طوفان شدید بودند
[ترجمه ترگمان] امواج در طوفان خشن و پر سر و صدا بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. boisterous laughter
خنده ی بلند،قهقهه

2. boisterous waves
امواج خروشان

3. a boisterous mob
جمعیت پر سر و صدا

4. to be boisterous
قیل و قال کردن

5. A boisterous horse must have a rough bridle.
[ترجمه گوگل]اسب پرهیاهو باید افسار خشن داشته باشد
[ترجمه ترگمان]یک اسب خشن باید افسار تندی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Most of the children were noisy and boisterous.
[ترجمه گوگل]بیشتر بچه ها پر سر و صدا و پر هیاهو بودند
[ترجمه ترگمان]بیشتر بچه ها پر سر و صدا و پر سر و صدا بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. As midnight drew on,the party became more boisterous.
[ترجمه گوگل]با نزدیک شدن به نیمه شب، مهمانی پر شورتر شد
[ترجمه ترگمان]در نیمه های شب مهمانی بیش از پیش پر سر و صدا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It was a challenge, keeping ten boisterous seven-year-olds amused.
[ترجمه گوگل]این یک چالش بود و ده کودک هفت ساله پرهیاهو را سرگرم کرد
[ترجمه ترگمان]این یک چالش بود و ده بچه پر سر و صدا را سرگرم نگه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The children are very boisterous today.
[ترجمه گوگل]بچه ها امروز خیلی شلوغ هستند
[ترجمه ترگمان]کودکان امروزه بسیار پر سر و صدا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They were incredibly noisy and boisterous.
[ترجمه گوگل]آنها فوق العاده پر سر و صدا و پر هیاهو بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها فوق العاده شلوغ و پر سر و صدا بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It feels light and boisterous and requires more driver involvement than the Aero
[ترجمه گوگل]نسبت به Aero سبک و پرهیاهو به نظر می رسد و به درگیری راننده بیشتری نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]آن احساس سبکی و پر سر و صدا دارد و نیازمند مشارکت بیشتر رانندگان نسبت به the است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She had been boisterous and sharp, a humorous woman, a woman of decision.
[ترجمه گوگل]او پرهیاهو و تیزبین بود، زنی شوخ طبع، زنی اهل تصمیم
[ترجمه ترگمان]زنی بود خشن و خشن، یک زن فکاهی، یک زن تصمیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This boisterous welcome restored the princess's good spirits.
[ترجمه گوگل]این استقبال پر شور روحیه خوب شاهزاده خانم را بازگرداند
[ترجمه ترگمان]این خوش boisterous شاهزاده خانم را آرام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The minstrels paraded out in the same boisterous way they had come in.
[ترجمه گوگل]مینسترها به همان شکل پرهیاهویی که وارد شده بودند رژه رفتند
[ترجمه ترگمان]The در همان راه پر سر و صدا راه می رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A large, boisterous crowd poured into the bar, singing and shouting noisily.
[ترجمه گوگل]جمعیت بزرگ و پرهیاهویی به داخل بار ریختند و با صدای بلند آواز می خواندند و فریاد می زدند
[ترجمه ترگمان]جمعیت بزرگ و خشن بار دیگر به میخانه هجوم آوردند و با صدای بلند شروع به فریاد زدن کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He was very loud and boisterous about being gay, and he lost.
[ترجمه گوگل]او در مورد همجنس گرا بودن بسیار پر سر و صدا بود و شکست خورد
[ترجمه ترگمان]خیلی بلند و خشن بود که همجنس باز بود و او هم از دست رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سترگ (صفت)
rough, large, big, huge, wrathful, boisterous

خشن و بی ادب (صفت)
boisterous

بلند و ناهنجار (صفت)
boisterous

خشن و زبر (صفت)
boisterous

قوی (صفت)
mighty, hard, solid, valid, drastic, keen, strong, fierce, heavy, formidable, stark, bouncing, brawny, stalwart, boisterous, forcible, powerful, potent, intense, violent, buxom, vigorous, hefty, stocky, forceful, lusty, high-powered, high-pressure, irresistible, stoutish, towering, two-handed, walloping

شدید (صفت)
hard, grievous, strenuous, drastic, keen, tough, exquisite, slashing, sopping, chronic, high-wrought, severe, rugged, stalwart, boisterous, forcible, intense, violent, intensive, vigorous, diametric, diametrical, inclement, incontrollable, rigorous, sthenic

توفانی (صفت)
tempestuous, stormy, boisterous, gusty, squally

انگلیسی به انگلیسی

• noisy, loud; stormy; excited
someone who is boisterous is noisy, lively, and full of energy.

پیشنهاد کاربران

پر سر و صدا ، پر هیاهو و سر زنده
Noisily cheerful
بازیگوش
Adjective :
فردی پر انرژی، پر سر و صدا و خشن ( صفتی که بیشتر برای کودکان به کار می رود. )
به عنوان نمونه :
Dan is a nice boy, but rather boisterous
منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/boisterous• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/boisterous
Active and noisy
بچهٔ بیش فعال 🤔
someone, especially a child, who is boisterous makes a lot of noise and has a lot of energy
Rowdy, noisy, energetic, active
گستاخ
رُک، صریح، تندرو، پرحرارت

بپرس