biased

/ˈbaɪəst//ˈbaɪəst/

معنی: پیشقدر دار
معانی دیگر: پیشقدر دار

جمله های نمونه

1. biased sampling
نمونه برداری غیر تصادفی (سوگیرانه)

2. they were biased against hindus
نسبت به هندوها غرض داشتند.

3. in her husband's biased eyes she is the most beautiful woman on earth
از دید شوهر شیفته اش،او خوشگل ترین زن روی زمین است.

4. the university is more biased towards the sciences
دانشگاه نسبت به علوم تمایل بیشتری دارد.

5. their coverage of news is very biased
پوشش خبری آنها دارای جهت گیری شدیدی است.

6. My ignorance biased me against popular music.
[ترجمه گوگل]نادانی من مرا نسبت به موسیقی عامه پسند سوق داد
[ترجمه ترگمان]نادانی من مرا به موسیقی عمومی متمایل کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Fate was strongly biased against him.
[ترجمه ز علیزاده] تقدیر اصلا با او یار نبود
|
[ترجمه گوگل]سرنوشت به شدت علیه او تعصب داشت
[ترجمه ترگمان]سرنوشت به شدت علیه او متمایل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You can't help being biased so you may as well be up front about it.
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید از تعصب خودداری کنید، بنابراین ممکن است در مورد آن پیش قدم باشید
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانید به جانبداری بودن کمک کنید، بنابراین ممکن است در مقابل آن صادق باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Many parents are biased against popular music.
[ترجمه گوگل]بسیاری از والدین نسبت به موسیقی رایج تعصب دارند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از والدین در برابر موسیقی محبوب تعصب دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He seemed a bit biased against women in my opinion.
[ترجمه گوگل]او به نظر من کمی مغرضانه علیه زنان به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]به نظر من، او نسبت به زن ها تعصب نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. University funding was tremendously biased towards scientists.
[ترجمه گوگل]بودجه دانشگاه به شدت نسبت به دانشمندان تعصب داشت
[ترجمه ترگمان]بودجه دانشگاه به شدت به سوی دانشمندان متمایل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The general manager's judgment is often biased by interest.
[ترجمه گوگل]قضاوت مدیر کل اغلب بر اساس علاقه است
[ترجمه ترگمان]قضاوت کلی مدیر معمولا به نفع منافع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The majority of infants are biased towards being social rather than being antisocial.
[ترجمه گوگل]اکثر نوزادان به جای ضداجتماعی بودن نسبت به اجتماعی بودن تعصب دارند
[ترجمه ترگمان]اکثر نوزادان متمایل به اجتماعی بودن هستند تا ضداجتماعی بودن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The newspapers gave a very biased report of the meeting.
[ترجمه گوگل]روزنامه ها گزارش بسیار مغرضانه ای از این دیدار ارائه کردند
[ترجمه ترگمان]روزنامه ها گزارش بسیار جانبدارانه ای از جلسه دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Managers are naturally biased towards projects showing a quick return.
[ترجمه گوگل]مدیران به طور طبیعی نسبت به پروژه هایی که بازدهی سریع را نشان می دهند تعصب دارند
[ترجمه ترگمان]مدیران به طور طبیعی متمایل به پروژه هایی هستند که بازگشت سریع را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. News coverage of the fighting was extremely biased.
[ترجمه گوگل]پوشش خبری جنگ بسیار جانبدارانه بود
[ترجمه ترگمان]پوشش خبری جنگ به شدت جانبدارانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیشقدر دار (صفت)
biased

تخصصی

[برق و الکترونیک] بایاس شده
[ریاضیات] اریب شده، پیشقدر، اریب، تور
[آمار] اریب

انگلیسی به انگلیسی

• prejudiced, having preconceptions
someone or something that is biased towards one thing is more concerned with it than with other things.
if someone is biased, they show favouritism towards a particular person or group, and so do not judge things fairly.

پیشنهاد کاربران

۱. جانبدار
۲. طرفدار
۱. مغرض. متعصب ۲. متمایل. مستعد ۳. سوگیرانه. جانبدارانه ۴. سودار
مثال:
Which newspapers, TV channels, or radio stations in your country do you think are biased?
فکر می کنید کدام روزنامه ها و کانالهای تلوزیونی یا ایستگاه های رادیویی در کشور شما مغرض هستند؟
جانبدارانه، طرفدارانه
میتونه هم معنی partial باشه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : bias
✅️ اسم ( noun ) : bias
✅️ صفت ( adjective ) : biased
✅️ قید ( adverb ) : _
✅جانبدارانه
Do you think museums are useful for visitors to your hometown/country?
I suppose the usefulness is limited, because compared to museums I’d prefer documentaries, but since I hardly went there, so my opinion might be ⭐biased
بی طرف نبودن
[ریاضیات] اریب وار، منحنی
جانب داری
biased ( آمار )
واژه مصوب: اریب
تعریف: ویژگی یک برآوردگر که امید ریاضی آن برابر با مقدار پارامتر مورد برآورد نباشد
biased ( adj ) = partisan ( adj )
به معناهای : هواداری کورکورانه، حامی دو آتیشه، متعصب، جانب دار، مرید، طرفدار افراطی
biased ( adj ) = مغرض، مغرضانه، متعصبانه، ، غرض ورزانه/متمایل، مستعد، سوگیرانه، جانبدارانه
نابسامان
متعصبانه
جانبدارانه
متعصب
ناجوانمردانه
یک جانبه
جهت دار
محور
بعنوان مثال time biased میشه زمان محور

سوء گیری - تعصب
تبعیض آمیز
در پرتاب سکه/تاس می تواند به معنی "منصفانه" نیز باشد.
غرض ورزانه
مغرضانه
یکسویه - یکطرفه - یکجانبه
غرض مندانه، با غرض چیزی بیان کردن
غیرمنطقی
متعصب
مغرضانه ، جهت دار، متمایل، سودار ، غیر منصفانه،
تحت تاثیر قرار داده
( Adj ) با قصد و غرض، جانبدار
دچار سوگیری
آشکار ، نمایان
اریب

جانبدارانه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣١)

بپرس