فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: barters, bartering, bartered
• : تعریف: to trade services or commodities without the use of money.
• مترادف: swap, trade, truck
• مشابه: bargain, deal, exchange
- Neither of them had any money, so they agreed to barter.
[ترجمه ترگمان] هیچ یک از آنها پول نداشتند بنابراین موافقت کردند که معامله کنند
[ترجمه گوگل] هیچ کدام از آنها پولی نداشتند، بنابراین آنها موافقت کردند که مبادله کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید فعل گذرا ( transitive verb )
• (1) تعریف: to trade (services or commodities) without the use of money.
• مترادف: swap, truck
• مشابه: bargain, exchange, trade
- I'm willing to barter my plumbing services for some meals at your restaurant.
[ترجمه ترگمان] من حاضرم خدمات plumbing رو برای چند تا غذای رستوران عوض کنم
[ترجمه گوگل] من مایل هستم سرویس های لوله کشی خود را برای برخی از وعده های غذایی در رستوران خود مبادله کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to trade unprofitably (often fol. by "away").
• مشابه: bargain, give, tra ...