bail

/ˈbeɪl//beɪl/

معنی: واگذاری، ضمانت، کفالت، حبس، تسمه، حلقه دور چلیک، سطل، بامانت سپردن، کفیل گرفتن، بقید کفیل ازاد کردن
معانی دیگر: به قید ضمانت (کفالت) آزاد کردن یا شدن، (معمولا با: out) کمک کردن، کمک مالی کردن، از تنگنا نجات دادن، (با: out ـ از هواپیما) با چتر پریدن، (پول یا اوراق بهاداری که جهت آزاد ساختن زندانی تحت شرایط معین به دادگاه سپرده می شود) وجه الضمان، پابندان، وثیقه، آزادی به قید ضمانت، کفیل، ضامن، تحویل دادن کالا، سپردن، آب بیرون ریختن (از قایق)، (معمولا با out) آب بیرون ریختن از هر چیز، آب کشیدن از، سطل یا چمچه (برای بیرون ریختن آب از قایق در حال غرق شدن)، هر چیز (معمولا فلزی) به شکل نیمدایره، دسته ی سطل یا کتری و غیره، حلقه یا چیز فلزی برای بستن و نگه داشتن پارچه ی سایبان و غیره، (بیشتر در انگلیس)، تیری که در طویله چارپایان را از هم سوا نگه می دارد، توقیف، انتقال

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: jump bail, on bail
(1) تعریف: an amount of money or other property left with a court to ensure that a person who is released after arrest will return to stand trial.

- The judge set bail at three hundred dollars.
[ترجمه محمدرضا ایوبی صانع] قاضی مبلغ وثیقه را 300 دلار تعیین کرد
|
[ترجمه گوگل] قاضی وثیقه سیصد دلاری تعیین کرد
[ترجمه ترگمان] قاضی با سیصد دلار ضمانت آزاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the release obtained by payment of bail.

- He stayed with his parents after his bail.
[ترجمه Behzad] او پس از حبس با والدینش ماند
|
[ترجمه گوگل] او پس از وثیقه نزد پدر و مادرش ماند
[ترجمه ترگمان] بعد از اینکه وثیقه گذاشت با پدر و مادرش موند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: the person or group providing such payment.

- His wife was his bail.
[ترجمه Behzad] همسرش ضامنش بود
|
[ترجمه گوگل] همسرش وثیقه اش بود
[ترجمه ترگمان] همسرش وثیقه او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: bails, bailing, bailed
(1) تعریف: to secure or allow the release of (a person under arrest) by providing bail (often fol. by "out").

- With no one to bail him out, he had to stay in jail.
[ترجمه فاطیما بهاری] چون هیچکس برای آزاد کردنش وثیقه نذاشت، او باید در زندان میماند.
|
[ترجمه گوگل] بدون اینکه کسی او را نجات دهد، مجبور شد در زندان بماند
[ترجمه ترگمان] ، با کسی که آزادش نکرده باید تو زندان میموند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (informal) to help out of a difficult situation (often fol. by "out").

- His friend bailed him out of his financial trouble with a loan.
[ترجمه فاطیما بهاری] دوستش با یک وام به او کمک کرد تا از مشکلات مالی رهایی یابد
|
[ترجمه گوگل] دوستش با وام او را از مشکلات مالی نجات داد
[ترجمه ترگمان] دوستش با وام از مشکلات مالی او خلاص شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: the curved handle of a bucket or pail.

(2) تعریف: a hinged bar on a typewriter that holds the paper in place.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: bails, bailing, bailed
(1) تعریف: to remove (water) from a boat by scooping and emptying with a container.

- We'll have to bail the rainwater out of the boat before we can set off.
[ترجمه گوگل] قبل از حرکت باید آب باران را از قایق بیرون بیاوریم
[ترجمه ترگمان] قبل از انکه بتوانیم راه بیافتیم باید آب باران را از قایق بیرون بکشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to clear (a boat) of water by scooping with a container (usu. fol. by "out").

- They managed to bail out the boat and get back to land.
[ترجمه گوگل] آنها موفق شدند قایق را نجات دهند و به خشکی بازگردند
[ترجمه ترگمان] آن ها توانستند قایق را خالی کنند و به زمین بازگردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
عبارات: bail out
• : تعریف: to remove water from a boat by scooping.

- You'll have to bail faster than that!
[ترجمه گوگل] شما باید سریعتر از آن وثیقه بدهید!
[ترجمه ترگمان] تو باید سریع تر از این bail کنی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: bailer (n.)
• : تعریف: a bucket or other container used for bailing.

جمله های نمونه

1. bail bond
ضمانت نامه،کفالت نامه

2. bail out
ضامن کسی شدن،با قید ضمانت آزاد کردن،از تنگنا نجات دادن

3. bail out
(در شرایط اضطراری) با چتر نجات از هواپیما بیرون پریدن

4. give bail
ضمانت دادن،کفالت دادن

5. jump bail
(حقوق) به قید کفیل آزاد شدن و فرار کردن

6. on bail
(آزاد از زندان) با ضمانت و به طور مشروط،به قید کفالت

7. upon bail
به قید ضمانت

8. release on bail
به قید کفالت آزاد کردن

9. go (or stand) bail for
ضامن شدن،کفالت کسی را کردن

10. good and sufficient bail
ضامن معتبر

11. the pilot had to bail out of the burning airplane
خلبان ناچار شد با چتر نجات از هواپیمای در حال اشتعال بیرون بپرد.

12. to be free on bail
به قید تضمین مالی از زندان آزاد بودن

13. he was deep in debt and his rich father would not bail him out
او سخت زیر بار قرض بود و پدر پولدارش از کمک به او خودداری می کرد.

14. He was released/remanded on bail .
[ترجمه گوگل]او به قید وثیقه آزاد/بازداشت شد
[ترجمه ترگمان]او آزاد شد \/ به قید وثیقه آزاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She has been granted conditional bail.
[ترجمه گوگل]برای او وثیقه مشروط صادر شده است
[ترجمه ترگمان]به او آزادی مشروط داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The magistrate granted / refused him bail.
[ترجمه گوگل]قاضی به او وثیقه داد / رد کرد
[ترجمه ترگمان]رئیس دادگاه موافقت کرد و او را به قید وثیقه رد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. She was granted bail with a surety of $500.
[ترجمه گوگل]برای او وثیقه با ضمانت ۵۰۰ دلاری صادر شد
[ترجمه ترگمان]او با ضمانت ۵۰۰ میلیون دلاری به قید وثیقه آزاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The crew just had time to bail out.
[ترجمه گوگل]خدمه فقط وقت داشتند تا نجات بدهند
[ترجمه ترگمان] اونا فقط وقت داشتند که برن بیرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. His application to the court for bail has been refused.
[ترجمه گوگل]درخواست او از دادگاه برای قرار وثیقه رد شده است
[ترجمه ترگمان]درخواست او برای وثیقه از دادگاه رد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. He is not likely to be granted bail .
[ترجمه گوگل]به احتمال زیاد به او وثیقه داده نمی شود
[ترجمه ترگمان]او احتمالا به قید وثیقه آزاد نخواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. He was released on bail pending committal proceedings.
[ترجمه گوگل]او با قرار وثیقه آزاد شد تا در جریان رسیدگی به تعهدات قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]او به قید وثیقه آزاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. The accused was released on bail pending trial.
[ترجمه گوگل]متهم با قرار وثیقه آزاد شد و تا زمان برگزاری دادگاه آزاد شد
[ترجمه ترگمان]این متهم پس از محاکمه به قید وثیقه آزاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

واگذاری (اسم)
abandon, surrender, assignment, transfer, cession, submission, abandonment, resignation, demission, condescension, assignation, devolution, bail, conveyance

ضمانت (اسم)
assurance, security, bond, guarantee, warranty, guaranty, bail, pledge, sponsorship

کفالت (اسم)
substitution, bail, bailment

حبس (اسم)
custody, detention, jail, bail, imprisonment, prison, lockout, calaboose, durance, lockup

تسمه (اسم)
lash, hoop, bail, belt, strap, ribbon, thong, halter, carrying string, garth, latchet, strop, whang

حلقه دور چلیک (اسم)
bail

سطل (اسم)
bail, kit, bucket, pail

بامانت سپردن (فعل)
bail, entrust, intrust

کفیل گرفتن (فعل)
bail

بقید کفیل ازاد کردن (فعل)
bail

تخصصی

[حقوق] آزادکردن متهم یا بازداشتی به قید کفالت، التزام، ضمانت، وجه الضمان، کفیل، ضامن

انگلیسی به انگلیسی

• money pledged in order to release someone from jail; freeing from jail by a sum of money; pail, bucket
free a person from jail by pledging a sum of money; empty out water; rescue from distress; leave, depart (slang); temporarily give property to another person without transferring ownership
if an arrested person is given bail, or if they are released on bail, they are freed after a required sum of money has been paid to a law court to make sure that they will return for trial at the necessary time. you can also refer to to the sum of money as bail .
if you bail someone out, you pay bail on their behalf.
you can also say that you bail someone out when you help them in a difficult situation.
if a pilot bails out of an aircraft that is crashing, he or she jumps to safety using a parachute.
if you bail out water from something that is flooded or sinking, you remove it, usually by using a pump or an instrument of some kind.

پیشنهاد کاربران

Bile : زرداب - مایع موجود در کیسه صفرا
Bale : بسته/کپه/مکعب های فشرده کاه یا پنبه
Bail : وثیقه
She was released on bail : به قید وثیقه آزاد شد
The new generation of facilities, without guarantor and collateral ( bail ) , without waiting and hassle : نسل جدید تسهیلات، بدون ضامن و وثیقه، بدون نوبت و زحمت
...
[مشاهده متن کامل]

informal/ to stop doing something or leave a place before something is finished
متوقف کردن کاری یا محلی را پیش از اتمام یک برنامه، ترک کردن، جلسه ای را پیچوندن و جیم کردن
It was so boring I bailed early
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/bail
ضمانت
to stop doing something or leave a place before something is finished
جیم شدن، در رفتن
با توجه به معنای انگلیسی کلمه بنظر می رسید کفالت ترجمه ی مناسبی نیست. چون این کلمه به مالی که به دادگاه سپرده می شود اشاره دارد و کفالت به معنای تعهد شخص دیگری است. بنابراین �وثیقه� یا �ضمانت� معادل صحیح تری بنظر می رسد.
کفالت
قرار آزادی به قید ضمانت/قرار آزادی به قید وثیقه
کمان فلزی جلوی چرخ ماهیگیری اسپینینگ
پر کاربردترین معانی:
1. وثیقه
2. بیرون ریختن آب یا مایع از جایی یا چیزی مثل کفش یا قایق ( البته اگر با out بیاید )
جا زدن از کاری
رها کردن، ترک کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس