brilliancy


درخشندگى علوم مهندسى : درخشان ورزش : بازى درخشان شطرنج

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: brilliancies
(1) تعریف: brilliance.

(2) تعریف: an instance of brilliance.

جمله های نمونه

1. The diamond ring dazzled with brilliancy.
[ترجمه گوگل]حلقه الماس با درخشندگی خیره شد
[ترجمه ترگمان]انگشتر الماس با نور خیره کننده ای خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She was gifted with literary brilliancy while she shouldered the responsibility of supporting her family.
[ترجمه گوگل]او در عین حال که مسئولیت حمایت از خانواده اش را بر عهده داشت، از درخشش ادبی برخوردار بود
[ترجمه ترگمان]وقتی که مسئولیت حمایت از خانواده اش را به دوش می کشید استعداد ادبی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Welcome the hardware businessmen cooperate, creating the brilliancy of tomorrow together.
[ترجمه گوگل]استقبال بازرگانان سخت افزار همکاری، ایجاد درخشش فردا با هم
[ترجمه ترگمان]به بازرگانان سخت افزار خوش آمدید، هم کاری کنید، brilliancy فردا را با هم خلق کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We wondered more andat theof the streets the brilliancy of the shops the great traffic.
[ترجمه گوگل]ما بیشتر تعجب می‌کردیم و در خیابان‌ها به درخشش مغازه‌ها و ترافیک زیاد فکر می‌کردیم
[ترجمه ترگمان]ما در شگفت بودیم که andat در خیابان ها the of را theof
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Let us hold hands to create the brilliancy together for tomorrow.
[ترجمه گوگل]بیایید دست در دست هم بگیریم تا با هم درخشندگی را برای فردا خلق کنیم
[ترجمه ترگمان]اجازه بدهید دست یکدیگر را برای فردا درست کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her diamond ring dazzled with brilliancy.
[ترجمه گوگل]حلقه الماس او با درخشندگی خیره شده بود
[ترجمه ترگمان]انگشتر الماس مانندش از درخشش آن مات و مبهوت شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Smile seemed heartless in its brilliancy.
[ترجمه گوگل]لبخند در درخشندگیش بی عاطفه به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]لبخند brilliancy بر لبانش نقش بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Venus is at the pinnacle of brilliancy for this current evening apparition.
[ترجمه گوگل]زهره برای این ظهور عصر حاضر در اوج درخشندگی است
[ترجمه ترگمان]ونوس در اوج of برای این ظهور عصر حاضر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Based on the brilliancy of colours, their proportional amount can be calculated.
[ترجمه گوگل]بر اساس درخشندگی رنگ ها می توان مقدار متناسب آنها را محاسبه کرد
[ترجمه ترگمان]با توجه به درخشش رنگ ها، مقدار متناسب آن ها را می توان محاسبه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He wondered what such unusual brilliancy could mean tonight.
[ترجمه گوگل]او تعجب کرد که چنین درخشندگی غیرعادی امشب چه معنایی می تواند داشته باشد
[ترجمه ترگمان]از خود می پرسید: امشب چه درخشش عجیبی می تواند داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Few among mortals could have long endured that unchanging brilliancy of light, but few had ever found their way thither.
[ترجمه گوگل]تعداد کمی از انسان‌ها می‌توانستند آن درخشش بی‌تغییر نور را برای مدت طولانی تحمل کنند، اما تعداد کمی از انسان‌ها راه خود را به آنجا پیدا کرده بودند
[ترجمه ترگمان]تعداد کمی از انسان ها می توانستند این نور ثابت را تحمل کنند، اما چند نفر تا به حال راهشان را به آنجا پیدا کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He had a severe cough: his eyes became deeply sunken and of remarkable brilliancy.
[ترجمه گوگل]او سرفه شدیدی داشت: چشمانش عمیقاً فرورفته و درخشندگی قابل توجهی داشت
[ترجمه ترگمان]سرفه شدیدی کرد، چشمانش گود افتاده و درخشش قابل توجهی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This is one of the essay formats in which brilliancy have nothing to do.
[ترجمه گوگل]این یکی از قالب های انشا است که درخشندگی در آن هیچ ربطی ندارد
[ترجمه ترگمان]این یکی از فرمت های مقاله است که در آن brilliancy کاری برای انجام دادن ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[نساجی] درخشندگی - تلالو- جلاء

انگلیسی به انگلیسی

• brightness; glitter, splendor; intelligence, cleverness, ingenuity, capability

پیشنهاد کاربران

بپرس