blushing


معنی: فروتن، خاضع

جمله های نمونه

1. He looked away, blushing.
[ترجمه گوگل]نگاهش را به دور انداخت و سرخ شد
[ترجمه ترگمان]او سرش را برگرداند و سرخ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The Marshal stared expressionlessly at the blushing face and then at the star on the young man's epaulette.
[ترجمه گوگل]مارشال بدون بیان به صورت سرخ شده و سپس به ستاره روی سردوش مرد جوان خیره شد
[ترجمه ترگمان]مارشال بدون هیچ احساسی به چهره سرخ و درخشان مرد جوان خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I felt myself blushing.
[ترجمه گوگل]احساس کردم سرخ شده ام
[ترجمه ترگمان]احساس کردم از خجالت سرخ شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Their heat-patterns flared, as if they were blushing all over.
[ترجمه گوگل]الگوهای حرارتی آنها شعله ور شد، انگار همه جا سرخ شده بودند
[ترجمه ترگمان]گرمای هوا طوری بود که انگار همه آن ها از خجالت سرخ شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He usually plays older brothers, blushing patsies, jumpy sidekicks, all-smiles Ivy Leaguers.
[ترجمه گوگل]او معمولاً نقش برادران بزرگ‌تر، پاتسی‌های سرخ‌شده، طرفداران پرشور، آیوی لیگ‌های تمام خندان را بازی می‌کند
[ترجمه ترگمان]او معمولا برادران بزرگ تر، patsies سرخ، jumpy، sidekicks و همه - leaguers را بازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It sometimes felt that she was blushing all the time.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات احساس می کرد که او همیشه سرخ شده است
[ترجمه ترگمان]گاهی احساس می کرد که دارد از شرم سرخ می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Old Chao was blushing so furiously that he seemed to be swelling, his very blood cells agitating to escape.
[ترجمه گوگل]چائو پیر چنان خشمگین سرخ شده بود که به نظر می رسید ورم می کند، سلول های خونی اش برای فرار به هم می ریزد
[ترجمه ترگمان]Chao پیر چنان از شرم گلگون شده بود که به نظر می رسید که او ورم می کند، و cells خون به جوش می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Unceremoniously dumped at our door, blushing with shame, would be a better way of putting it.
[ترجمه گوگل]اگر بدون تشریفات در خانه ما ریخته شود، از شرم سرخ شده باشد، راه بهتری برای قرار دادن آن خواهد بود
[ترجمه ترگمان]unceremoniously از شرم سرخ شدند و از شرم سرخ شدند، راه بهتری برای مطرح کردن آن وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Passion is blushing furiously across pop, rapidly turning it to ashes in its shame.
[ترجمه گوگل]عشق به شدت در سرتاسر موسیقی پاپ سرخ می شود و در شرمش به سرعت آن را به خاکستر تبدیل می کند
[ترجمه ترگمان]عشق به شدت سرخ می شود و به سرعت آن را به خاکستر تبدیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Terry's eyebrows went up and she felt herself blushing furiously.
[ترجمه گوگل]ابروهای تری بالا رفت و احساس کرد که با عصبانیت سرخ شده است
[ترجمه ترگمان]ابروهای تری بالا رفت و احساس کرد که از شدت خشم سرخ شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Unfastening her dress, and still blushing, she began feeding her child.
[ترجمه گوگل]بند لباسش را باز کرد و همچنان سرخ بود، شروع به غذا دادن به فرزندش کرد
[ترجمه ترگمان]گشود و لباس خود را باز کرد، و هنوز سرخ شد، شروع به غذا دادن به بچه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She was blushing again, with anger, she assured herself.
[ترجمه گوگل]او دوباره سرخ شده بود، از عصبانیت، به خودش اطمینان داد
[ترجمه ترگمان]او دوباره از خجالت سرخ شد و به خودش اطمینان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Celestine found herself blushing at the ripple of laughter passing through the audience.
[ترجمه گوگل]سلستین از موج خنده ای که از میان حضار می گذشت، سرخ شد
[ترجمه ترگمان]در حالی که از شنیدن صدای خنده حضار سرخ می شد، خود را سرخ یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She could feel herself blushing.
[ترجمه گوگل]او می توانست سرخ شدن خود را احساس کند
[ترجمه ترگمان]احساس می کرد که از شرم سرخ شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. That's the flneur, caught in the spotlight, blushing perhaps but with a wry smile playing around his lips.
[ترجمه گوگل]این همان فلنور است که در کانون توجه قرار گرفته است، شاید سرخ شده است، اما با لبخندی کینه توز دور لب هایش بازی می کند
[ترجمه ترگمان]این همان flneur است که در مرکز توجه قرار گرفتن، شاید فقط با لبخند کج و معوج، اما با لبخندی کج وکوله به اطراف لبش بازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فروتن (صفت)
humble, simple, modest, discreet, meek, artless, blushing, submissive, bashful, coy, low, demure, homely, unpretentious, prostrate

خاضع (صفت)
humble, meek, obedient, blushing, submissive, bashful

تخصصی

[سینما] پدیده مه آلود شدن تصویر

انگلیسی به انگلیسی

• blushful; embarrassed; having a red face (from anger, excitement, embarrassment or shame)

پیشنهاد کاربران

برافروختگی
Oh , God, I'm blushing
My face gets all red
I may just cry
✅having a red face
( from anger, excitement, embarrassment or shame )
سرخ شدن ناشی از خجالت یا رودرواسی یا در خواستگاری و . . .
سرخ شدگی، سرخ شدگی صورت
از خجالت سرخ شدن، شرمنده و خجالت زده!

بپرس