blow over

/ˈbloʊˈoʊvə//bləʊˈəʊvə/

معنی: گذشتن، رد شدن
معانی دیگر: 1- (شمع و غیره را) با فوت خاموش کردن، پف کردن 2- فروکش (توفان و غیره)، 1- (در مورد ابر و باران و غیره) برطرف شدن 2- فراموش کردن نوبت کسی، (بدون توجه) رد شدن، طی شدن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to subside; let up.
مترادف: abate, let up, subside
مشابه: cease, end, settle down

- Let's wait for the storm to blow over.
[ترجمه گوگل] منتظر بمانیم تا طوفان تمام شود
[ترجمه ترگمان] صبر می کنیم تا طوفان به پایان برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The clouds will soon blow over.
[ترجمه مهتا] ابرها به زودی رد می شوند.
|
[ترجمه گوگل]ابرها به زودی می‌وزند
[ترجمه ترگمان]طولی نخواهد کشید که ابرها به زودی منفجر خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Wait, and it'll all blow over.
[ترجمه گوگل]صبر کن، و همه چیز تمام خواهد شد
[ترجمه ترگمان]صبر کن، همه چی تموم می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The scandal will soon blow over.
[ترجمه گوگل]رسوایی به زودی از بین خواهد رفت
[ترجمه ترگمان]این رسوایی به زودی تمام خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They hoped that the disturbances would soon blow over.
[ترجمه گوگل]آنها امیدوار بودند که این اغتشاشات به زودی از بین برود
[ترجمه ترگمان]آن ها امیدوار بودند که به زودی آشوب به پایان برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Dust from the tailings pond began to blow over the countryside again in 198 starting on 10 February, a Sunday.
[ترجمه گوگل]گرد و غبار حاصل از استخر باطله بار دیگر در سال 198 از روز 10 فوریه، یک یکشنبه، در حومه شهر وزیدن گرفت
[ترجمه ترگمان]در ۱۹۸ فوریه، یکشنبه، دوباره شروع به وزیدن گرفت و در ۱۹۸ فوریه شروع به وزیدن گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. If the snowstorm does not blow over, the cattle will die off.
[ترجمه گوگل]اگر طوفان برف نبارد، دام ها می میرند
[ترجمه ترگمان]اگر برف ببارد، گاوها خاموش خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The natural process is just like the freeze blow over the water surface.
[ترجمه گوگل]فرآیند طبیعی درست مانند ضربه یخ زدگی روی سطح آب است
[ترجمه ترگمان]فرآیند طبیعی درست مانند ضربه منجمد کننده روی سطح آب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Bear up, out troubles will blow over in no time.
[ترجمه گوگل]تحمل کنید، مشکلات به زودی از بین خواهند رفت
[ترجمه ترگمان]تحمل کن، هر وقت دی گه دردسر تم وم می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I hope your troubles will soon blow over.
[ترجمه گوگل]امیدوارم زودتر مشکلاتت برطرف بشه
[ترجمه ترگمان]امیدوارم مشکلات شما به زودی به پایان برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They have frequent quarrels, but they soon blow over.
[ترجمه گوگل]آنها مکرراً دعوا می کنند، اما به زودی از بین می روند
[ترجمه ترگمان]آن ها زیاد مشاجره می کنند، اما به زودی همه چیز به پایان می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The westerly winds blow over Britain all the year.
[ترجمه گوگل]بادهای غربی در تمام طول سال بر فراز بریتانیا می وزد
[ترجمه ترگمان]باده ای غربی سراسر سال در سراسر بریتانیا منفجر می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Rain clouds are banking up. Hope they'll blow over.
[ترجمه گوگل]ابرهای بارانی در حال جمع شدن هستند امیدواریم که آنها منفجر شوند
[ترجمه ترگمان]ابره ای باران دارند بانک می زنند امیدوارم منفجر بشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If the snow storm does not blow over, the cows will die off.
[ترجمه گوگل]اگر طوفان برف نبارد، گاوها خواهند مرد
[ترجمه ترگمان]اگر توفان برف ببارد، گاوها خاموش خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Stand your ground. This whole thing will blow over.
[ترجمه گوگل]روی پای خود بایستید این همه چیز از بین خواهد رفت
[ترجمه ترگمان] زمین - ت رو نگه دار کل ماجرا تموم میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The dark clouds ( storm ) will soon blow over.
[ترجمه گوگل]ابرهای تیره (طوفان) به زودی می‌وزند
[ترجمه ترگمان]ابره ای سیاه (طوفان)به زودی منفجر خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گذشتن (فعل)
pass, cross, go, elapse, blow over, bypass, go over

رد شدن (فعل)
pass, blow over, fail, percolate

انگلیسی به انگلیسی

• be forgotten, end

پیشنهاد کاربران

فروکش کردن ، خوابیدن
بخیر گذشت
آب ها از آسیاب افتادن.
مثلا باد برگ را از این رو به آن رو کرد.
آب ها از آسیاب افتادن.
✔️افتادن یا پرت شدن طرفی ( توسط وزش باد ) ، برده شدن ( توسط باد و غیره )
1 ) I was almost blown over by the wind
وزش باد تقریبا انداختم/پرتم کرد/بردم/از زمین کندم یا بلندم کرد
2 ) Several trees were blown over in high winds
تمام شدن
بی اهمیت. فراموش شده. بحث. موافق نبودن. رسوایی
فراموش شدن
آب از آسیاب افتادن

بپرس