behaviorism

/bɪˈheɪvjərˌɪzəm//bɪˈheɪvjərˌɪzəm/

معنی: رفتارگرایی
معانی دیگر: (روان شناسی) رفتارگرایی، مکتب روانشناسی برمبنای رفتار وادراکات فرد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: in psychology, the doctrine that observable behavior, rather than mental events or consciousness, gives the only valid evidence for study, and that environmental influences predominate in human psychological development.

جمله های نمونه

1. Secondly, the article thinks behaviorism is system standard of antimonopoly of intellectual property.
[ترجمه گوگل]ثانیاً، این مقاله رفتارگرایی را معیار سیستمی ضد انحصار مالکیت فکری می‌داند
[ترجمه ترگمان]دوم اینکه، این مقاله فکر می کند که behaviorism استاندارد سیستم ضد انحصار طلبی مالکیت معنوی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Deserve to be mentioned, the materialism here is behaviorism, function and calculation of modern materialism viewpoint.
[ترجمه گوگل]شایان ذکر است که ماتریالیسم در اینجا رفتارگرایی، کارکرد و محاسبه دیدگاه ماتریالیسم مدرن است
[ترجمه ترگمان]لازم به ذکر است که مادی گرایی در اینجا behaviorism، تابع و محاسبه دیدگاه مادی گرایی مدرن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Those who look to behaviorism in teaching will generally frame their activities by behavioral objectives e . g.
[ترجمه گوگل]کسانی که در تدریس به رفتارگرایی نگاه می کنند، عموماً فعالیت های خود را با اهداف رفتاری چارچوب بندی می کنند g
[ترجمه ترگمان]آن هایی که به behaviorism در آموزش نگاه می کنند عموما فعالیت های خود را با اهداف رفتاری نشان خواهند داد گرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Learning motivation research has developed from behaviorism motivation to the social and cultural motivation.
[ترجمه گوگل]تحقیقات انگیزش یادگیری از انگیزه رفتارگرایی به انگیزه اجتماعی و فرهنگی توسعه یافته است
[ترجمه ترگمان]تحقیقات انگیزه یادگیری از انگیزه behaviorism به انگیزه اجتماعی و فرهنگی توسعه یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Behaviorism claims that consciousness is neither a definite nor a usable concept.
[ترجمه گوگل]رفتارگرایی مدعی است که آگاهی نه یک مفهوم معین و نه قابل استفاده است
[ترجمه ترگمان]Behaviorism ادعا می کند که آگاهی نه یک مفهوم قطعی و نه یک مفهوم قابل استفاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Three generations of positivism has affected classical behaviorism, structural psychology and neo - behaviorism respectively.
[ترجمه گوگل]سه نسل از پوزیتیویسم به ترتیب رفتارگرایی کلاسیک، روانشناسی ساختاری و نو رفتارگرایی را تحت تأثیر قرار داده است
[ترجمه ترگمان]سه نسل از اثبات گرایی به ترتیب بر behaviorism کلاسیک، روانشناسی ساختاری و behaviorism تاثیر گذار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In fact, behaviorism would outlaw the study of human action and substitute physiology for it.
[ترجمه گوگل]در واقع رفتارگرایی مطالعه کنش انسان را غیرقانونی می‌داند و فیزیولوژی را جایگزین آن می‌کند
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، مطالعه رفتار انسان و فیزیولوژی جایگزین برای آن را غیرقانونی اعلام می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Begin with different theories, Behaviorism and Humanism explicate the origin of abnormal psychology and the remedies.
[ترجمه گوگل]با نظریه‌های مختلف شروع کنید، رفتارگرایی و اومانیسم منشأ روان‌شناسی غیرعادی و راه‌حل‌های آن را توضیح می‌دهند
[ترجمه ترگمان]با تیوری های مختلف شروع کنید، Behaviorism و انسان گرایی ریشه روان شناسی غیر عادی و درمان را دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Behaviorism: An objectivist and monist perspective with regard to individual actions and decisions.
[ترجمه گوگل]رفتارگرایی: دیدگاهی عینی و مونیستی با توجه به اعمال و تصمیمات فردی
[ترجمه ترگمان]Behaviorism: یک دیدگاه objectivist و monist با توجه به اقدامات فردی و تصمیمات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But the doubts about meaning that behaviorism imposes make me unreceptive to others of the commonly accepted abstract objects: to properties and to propositions.
[ترجمه گوگل]اما شک و تردید درباره معنایی که رفتارگرایی تحمیل می کند، مرا نسبت به اشیاء انتزاعی رایج پذیرفته شده، یعنی خصوصیات و گزاره ها، غیرقابل پذیرش می کند
[ترجمه ترگمان]اما تردیدهایی در مورد این که \"behaviorism\" من را وادار می کند تا به دیگران از اشیا انتزاعی که عموما پذیرفته می شوند، مربوط شود: به اموال و پیشنهادها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Contrast analysis of behaviorism, creative construction theory of cognition and universal grammar theory of Chomsky have all ex-plained it from different points of view.
[ترجمه گوگل]تحلیل تضاد رفتارگرایی، نظریه ساخت خلاق شناخت و نظریه دستور زبان جهانی چامسکی همگی آن را از دیدگاه‌های مختلف توضیح داده‌اند
[ترجمه ترگمان]تجزیه و تحلیل مقایسه ای of، نظریه ساخت خلاق شناخت و نظریه گرامر جهانی چامسکی همگی آن ها را از دیدگاه های مختلف متمایز کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The foremost proponents of behaviorism, Watson (190 and Thorndike (189, dismissed the existence of observational learning because, in their view, learning required performance of responses.
[ترجمه گوگل]مهمترین طرفداران رفتارگرایی، واتسون (190 و ثورندایک (189)، وجود یادگیری مشاهده ای را رد کردند، زیرا از نظر آنها، یادگیری مستلزم انجام پاسخ ها بود
[ترجمه ترگمان]اولین حامیان of، واتسون (۱۹۰)و Thorndike (۱۸۹)وجود یادگیری مشاهداتی را رد کردند، زیرا در دید آن ها، یادگیری مورد نیاز پاسخ مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Psychology in the United States has had a strong tradition of behaviorism.
[ترجمه گوگل]روانشناسی در ایالات متحده سنت قوی رفتارگرایی داشته است
[ترجمه ترگمان]روان شناسی در آمریکا سنت قوی تری از behaviorism دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Well, there's a radical claim about the origin of language associated with the guy who we met when we talked about behaviorism who wrote A Review of Verbal Behavior,(sentence dictionary) the linguist Noam Chomsky.
[ترجمه گوگل]خب، یک ادعای رادیکال در مورد منشأ زبان مربوط به مردی است که وقتی درباره رفتارگرایی صحبت می‌کردیم، او که مروری بر رفتار کلامی، (فرهنگ جملات) زبان‌شناس نوام چامسکی نوشت، ملاقات کردیم
[ترجمه ترگمان]خوب، یک ادعای رادیکال درباره منشا زبان مرتبط با فردی وجود دارد که وقتی در مورد behaviorism صحبت کردیم که در مورد behaviorism صحبت کردیم که یک بررسی رفتار کلامی (فرهنگ لغت جمله)را نوام چامسکی نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The basic theories of Computerized education have developed from the behaviorism, cognitionism to the present constructionism.
[ترجمه گوگل]نظریه های اساسی آموزش رایانه ای از رفتارگرایی، شناخت گرایی تا ساخت گرایی کنونی توسعه یافته است
[ترجمه ترگمان]نظریه های اصلی آموزش Computerized از behaviorism، cognitionism تا the ارایه شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رفتارگرایی (اسم)
behaviorism, behaviourism

تخصصی

[روانپزشکی] رفتارگرایی. نظریه ای در روان شناسی که طبق آن تنها موضوع مناسب برای تحقیق روان شناختی علمی رفتار قابل مشاهده و قابل سنجش است. این اصطلاح توسط واتسون در سال 1913 ابداع شد. رفتارگرایی مدعی است که "ناخودآگاه" نه مفهومی قابل تعریف است و نه قابل استفاده.

انگلیسی به انگلیسی

• school of psychology that focuses on observable and measurable behavior

پیشنهاد کاربران

بپرس