axle

/ˈæksl̩//ˈæksl̩/
معنی: میل، محور، میله، چرخ، چرخه، اسه، دنده، میله چرخ فرمان
معانی دیگر: میله ای که چرخ به دور آن می چرخد، آسه، وردنه، اشایه، اکسل

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a supporting bar or shaft on which, or by means of which, a wheel or wheels turn.

جمله های نمونه

1. axle pin
میل محور،سگدست
2. axle shaft
محور دیفرانسیل،(اتومبیل) میل پولس
3. axle suspension
اتصال محوری
4. shaft axle
میل پولوس
5. this axle transfers motion from the motor to the wheels
این محور،حرکت را از موتور به چرخ ها منتقل می کند.
6. to set a wheel on an axle
چرخ را بر محور نصب کردن
7. A wheel spins on an axle.
[ترجمه گوگل]یک چرخ روی یک محور می چرخد
[ترجمه ترگمان]چرخ روی یک اکسل می چرخد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The wheel rotates around an axle.
[ترجمه گوگل]چرخ حول یک محور می چرخد
[ترجمه ترگمان]چرخ به دور یک محور می چرخد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Thus a wheel revolves on its axle.
[ترجمه گوگل]بنابراین یک چرخ بر روی محور خود می چرخد
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب یک چرخ به محور اکسل خود می چرخد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. It had a spring suspension axle for which a fully automatic tracking axle system is also available.
[ترجمه گوگل]این یک محور تعلیق فنری داشت که یک سیستم محور ردیابی تمام اتوماتیک نیز برای آن موجود است
[ترجمه ترگمان]این سیستم دارای یک محور تعلیق بهاره بود که یک سیستم خودکار ردیابی خودکار نیز در اختیار آن قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The wheelbarrow had been stuck, almost to the axle, but when it came free I toppled with it.
[ترجمه گوگل]چرخ دستی تقریباً به محور چسبیده بود، اما وقتی آزاد شد با آن زمین خوردم
[ترجمه ترگمان]چرخ چرخ دستی تقریبا به اکسل فرورفته بود، اما وقتی آزاد شد با آن به زمین افتادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The Albion axle production plant in Glasgow is to lose 67 jobs.
[ترجمه گوگل]کارخانه تولید محور آلبیون در گلاسکو 67 شغل خود را از دست می دهد
[ترجمه ترگمان]کارخانه تولید محور Albion در گلاسکو، ۶۷ شغل را از دست می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The axle had been hurled 575 feet by the blast and had crashed into a parked car.
[ترجمه گوگل]محور در اثر انفجار به ارتفاع 575 فوتی پرتاب شده بود و با خودروی پارک شده برخورد کرد
[ترجمه ترگمان]این محور در اثر انفجار به ۵۷۵ متر پرتاب شده بود و به یک خودروی پارک شده برخورد کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Agents took the vehicle identification number from the axle and within hours traced the truck to the Ryder rental firm.
[ترجمه گوگل]ماموران شماره شناسایی خودرو را از محور برداشتند و ظرف چند ساعت کامیون را به شرکت اجاره رایدر ردیابی کردند
[ترجمه ترگمان]ماموران شماره شناسایی خودرو را از اکسل گرفته و در عرض چند ساعت کامیون را به شرکت اجاره ریدر ردیابی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Replace the front axle complete with a driven unit.
[ترجمه گوگل]محور جلو را با یک واحد محرکه کامل تعویض کنید
[ترجمه ترگمان]محور جلو را با یک واحد driven جایگزین کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

میل (اسم)
stomach, addiction, bar, desire, liking, tendency, will, shaft, propensity, leaning, goodwill, penchant, relish, axle, rod, bent, vocation, inclining, predilection, zest, hade, milestone, predisposition, proclivity
محور (اسم)
shaft, arbor, axis, axle, pivot, axletree, gudgeon, joint pin, kingbolt
میله (اسم)
style, bar, beam, shaft, stalk, stem, probe, arbor, axis, axle, pivot, rod, spit, pintle, pillar, shank, scape, fust, tige, virgule
چرخ (اسم)
loop, rhomb, cycle, turn, axle, wheel, cart, flywheel, wimple, gyrostabilizer, kestrel, trindle, strophe, truckle
چرخه (اسم)
cycle, axle
اسه (اسم)
axle, gudgeon
دنده (اسم)
gear, axle, rib, costa, clobber
میله چرخ فرمان (اسم)
axle

تخصصی

[خودرو] محور
[عمران و معماری] محور
[برق و الکترونیک] محور چرخ، میله
[مهندسی گاز] محور، چرخ
[نساجی] محور (ثابت ) - میله - اکسل
[ریاضیات] محور، محور چرخ، میله
[پلیمر] محور

انگلیسی به انگلیسی

• shaft around which a wheel revolves
an axle is a rod connecting a pair of wheels on a car or other vehicle.

پیشنهاد کاربران

1. محور ( چرخ ) . میله. آکسل
مثال:
the front axle buckled
محور {چرخ} جلو کج شد
محورِ میان دو چرخ اتومبیل، اکسل
axle ( حمل‏ونقل درون شهری - جاده ای )
واژه مصوب: محور
تعریف: میله یا سازه ای که چرخ های خودرو به دو سر آن نصب می شود

بپرس