1. he stayed awhile
مدتی ماند.
2. After dinner sit awhile, after supper walk a mile.
[ترجمه گوگل]بعد از شام کمی بنشینید، بعد از شام یک مایل پیاده روی کنید
[ترجمه ترگمان]پس از شام، مدتی پس از صرف شام، کمی استراحت کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The bus is not due yet awhile.
[ترجمه گوگل]اتوبوس هنوز زمان زیادی نرسیده است
[ترجمه ترگمان]اتوبوس هنوز مدتی کوتاه نیامده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He worked awhile as a pharmacist in Cincinnati.
[ترجمه گوگل]او مدتی به عنوان داروساز در سینسیناتی کار کرد
[ترجمه ترگمان]او مدتی به عنوان داروسازی در سینسیناتی کار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Tarry awhile at this charming country inn.
[ترجمه گوگل]مدتی در این مسافرخانه زیبای کشور اقامت کنید
[ترجمه ترگمان]مدتی در این مسافرخانه فریبنده کوچک درنگ کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. I stood before the gate awhile and looked into the courtyard, breathing in garbage and sewer odors and another indescribable smell.
[ترجمه گوگل]مدتی جلوی دروازه ایستادم و به داخل حیاط نگاه کردم و بوی زباله و فاضلاب و بوی وصف ناپذیر دیگری را استشمام کردم
[ترجمه ترگمان]من در مقابل دروازه ایستادم و به حیاط نگاه کردم، در حالی که با بوهای گند و بوهای گند و بوی عجیب دیگر، نفس می کشیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. We tarried awhile to watch Messrs Anderson and Rowe perform doughty deeds with caber and shot on a pleasant summers day.
[ترجمه گوگل]مدتی درنگ کردیم تا آقایان اندرسون و رو را ببینیم که در یک روز خوشایند تابستانی با کبر و شلیک گلولههای خمیری انجام میدهند
[ترجمه ترگمان]ما مدتی درنگ کردیم تا آقایان اندرسون و رو رو را تماشا کنیم و کاره ای بزرگی را با caber انجام دهیم و روزه ای تابستان دلپذیر را مورد هدف قرار دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. They stayed in a refugee camp for awhile, then somehow made their way to the United States.
[ترجمه گوگل]آنها مدتی در کمپ پناهندگان ماندند، سپس به نحوی راهی ایالات متحده شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها مدتی در یک اردوگاه پناهندگان ماندند، سپس به نوعی راه خود را به آمریکا باز کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He watched them awhile, and then, temporarily, he granted his own absolution.
[ترجمه گوگل]مدتی آنها را تماشا کرد و سپس موقتاً از خود گذشت
[ترجمه ترگمان]مدتی به آن ها نگاه کرد، و سپس موقتا، از بخشش خودش چشم پوشی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Bide with me awhile.
11. You usually have to wait awhile before you can get in the club.
[ترجمه گوگل]معمولاً باید مدتی صبر کنید تا بتوانید وارد باشگاه شوید
[ترجمه ترگمان]معمولا باید کمی صبر کنی تا بتوانی وارد باشگاه بشوی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I waited awhile, then rang again.
[ترجمه گوگل]کمی صبر کردم و دوباره زنگ زدم
[ترجمه ترگمان]کمی صبر کردم، بعد دوباره زنگ زدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He waited awhile at the window observing traffic, women with dogs, leashed and unleashed.
[ترجمه گوگل]او مدتی در کنار پنجره منتظر رفت و رفت و آمد را مشاهده کرد، زنانی که سگها را به بند انداخته بودند و بند انداخته بودند
[ترجمه ترگمان]مدتی در کنار پنجره منتظر ماند تا به ترافیک نگاه کند، زن ها سگ ها را از بین برده و رها کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. It took him awhile to wise up.