awfully

/ˈɑːfli//ˈɔːfli/

بد، به طور وحشتناک، به طور زننده، (عامیانه) خیلی، بسیار، به طور ترسناک و احترام انگیز، بطورهیبت یاترسناک

بررسی کلمه

قید ( adverb )
(1) تعریف: very; extremely.
مشابه: awful, damn, pretty, very

- Coming to the hospital with me was awfully nice of her.
[ترجمه گوگل] آمدن با من به بیمارستان برای او بسیار خوب بود
[ترجمه ترگمان] رفتن به بیمارستان با من خیلی خوب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: terribly.

- He wrote awfully.
[ترجمه گوگل] افتضاح نوشت
[ترجمه ترگمان] خیلی نامه نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. i am awfully happy to meet you
از ملاقات شما بسیار خوشنودم.

2. it was awfully late
بسیار دیر بود.

3. to behave awfully
رفتار بسیار بدی داشتن

4. It's awfully dark in here: put the light on.
[ترجمه گوگل]اینجا به شدت تاریک است: چراغ را روشن کنید
[ترجمه ترگمان]اینجا خیلی تاریکه، چراغ را روشن کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. These scissors are awfully heavy.
[ترجمه گوگل]این قیچی به شدت سنگین است
[ترجمه ترگمان]این قیچی خیلی سنگین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It's awfully cold in here. Is the heater on?
[ترجمه گوگل]اینجا خیلی سرده بخاری روشن است؟
[ترجمه ترگمان]اینجا خیلی سرده بخاری روشن شد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. August is still an awfully long way away.
[ترجمه گوگل]آگوست هنوز خیلی فاصله دارد
[ترجمه ترگمان]اوت هنوز خیلی دور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I'm awfully sorry, but we've forgotten to reserve you a table.
[ترجمه گوگل]خیلی متاسفم، اما فراموش کردیم برای شما میز رزرو کنیم
[ترجمه ترگمان]من خیلی متاسفم، اما فراموش کردیم که تو را یک میز ذخیره کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I'm awfully sorry about that problem the other day.
[ترجمه گوگل]من به شدت متاسفم بابت آن مشکل آن روز
[ترجمه ترگمان]اون روز خیلی به خاطر اون مشکل متاسفم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. England played awfully throughout the game.
[ترجمه گوگل]انگلیس در طول بازی افتضاح بازی کرد
[ترجمه ترگمان]انگلستان در سراسر این بازی به شدت بازی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I had a wonderful weekend but it went awfully quickly.
[ترجمه گوگل]آخر هفته فوق العاده ای داشتم اما خیلی سریع گذشت
[ترجمه ترگمان]آخر هفته خوبی داشتم اما خیلی سریع اتفاق افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It's awfully nice of you to come all this way to see me.
[ترجمه گوگل]خیلی خوبه که این همه راه اومدی تا منو ببینی
[ترجمه ترگمان]خیلی لطف کردید که این همه راه برای دیدن من آمده اید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You look awfully pale, are you all right?
[ترجمه گوگل]به شدت رنگ پریده به نظر میرسی، حالت خوبه؟
[ترجمه ترگمان]خیلی رنگت پریده، حالت خو به؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Would you mind awfully waiting a bit, I'll be back right away.
[ترجمه گوگل]آیا بدتان می آید که کمی صبر کنید، من فوراً برمی گردم
[ترجمه ترگمان]اشکالی ندارد کمی صبر کنی، همین الان بر می گردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• dreadfully, terribly; very
you use awfully to emphasize how much of a quality someone or something has; an informal word.

پیشنهاد کاربران

awfully: خیلی، خیلی زیاد
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : awfulness
صفت ( adjective ) : awful
قید ( adverb ) : awfully
اگر بعد از آن صفت یا قید بیاید یعنی خیلی
awfully sorry خیلی متاسفم
بدجوری
بسیار زیاد
شدیدا
بسیار عالی - بسیار افتضاح

بپرس