awe

/ˈɑː//ɔː/

معنی: وحشت، خوف، بیم، هیبت، ترس، هیبت دادن، ترساندن
معانی دیگر: (آمیزه ای از ترس و احترام و شگفتی) حیرت، دچار ترس و احترام کردن، به ابهت چیزی پی بردن، (قدیمی) قدرت ایجاد ترس توام با احترام، (مهجور) وحشت، هراس، ترس امیخته با احترام

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a very strong feeling of wonder, reverence, or fear, caused by something grand or powerful.
مترادف: fear, reverence, veneration, wonder, wonderment
مشابه: amazement

- When we looked out over the huge canyon, we were filled with awe.
[ترجمه گوگل] وقتی به دره بزرگ نگاه کردیم، پر از هیبت شدیم
[ترجمه ترگمان] وقتی به دره بزرگ نگاه کردیم، با ترس و وحشت پر شده بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- An intense and emotional speaker, he inspired his listeners with awe.
[ترجمه گوگل] او که یک سخنران شدید و احساسی بود، هیبت شنوندگان خود را برانگیخت
[ترجمه ترگمان] او یک گوینده احساساتی و احساسی بود و شنوندگان را با هیبت بر می انگیخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He was in awe of his powerful and stern father when he was a child.
[ترجمه رضا] شگفت زده شده بود
|
[ترجمه گوگل] او در کودکی از پدر قدرتمند و سختگیر خود می ترسید
[ترجمه ترگمان] وقتی بچه بود از پدر قدرتمند و خشن او می ترسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: awes, awing, awed
• : تعریف: to cause to feel awe.
مترادف: overwhelm
مشابه: amaze, astonish, move, overcome, stun, terrify

- The size of the elephant awed the little boy.
[ترجمه گوگل] اندازه فیل پسر کوچک را شگفت زده کرد
[ترجمه ترگمان] اندازه فیل پسر بچه را تحت تاثیر قرار داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. i stand in awe of god
نسبت به ابهت خداوند احساس بیم و احترام می کنم.

2. they stood in awe of him
از او حساب می بردند.

3. he was quite in awe of the petticoats in the office
او از زنان اداره خیلی حساب می برد.

4. the child looked with awe at the statue of the prophet
کودک با ترس و احترام به مجسمه ی پیامبر نگاه کرد.

5. his learning filled everyone with awe
دانش او همه را غرق در احترام و شگفتی کرد.

6. to stand (or be) in awe of
احساس بیم و احترام کردن (نسبت به)

7. I've always held musicians in awe.
[ترجمه حسام] من همیشه موزیسییَن ها را با جذبه میدانم
|
[ترجمه گوگل]من همیشه نوازندگان را در حیرت نگه داشته ام
[ترجمه ترگمان]من همیشه موسیقی دانان را با احترام نگه می داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The sight filled us with awe.
[ترجمه گوگل]این منظره ما را پر از هیبت کرد
[ترجمه ترگمان]این منظره ما را با ترس و وحشت پر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Most people hold him in some awe.
[ترجمه گوگل]اکثر مردم او را با هیبتی نگه می دارند
[ترجمه ترگمان]بیشتر مردم او را در ترس و وحشت نگه می دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He felt great awe for the landscape.
[ترجمه گوگل]او نسبت به مناظر وحشت زیادی احساس می کرد
[ترجمه ترگمان]او برای این منظره ابهت و ابهت زیادی احساس می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. What I mostly felt was awe at her achievement.
[ترجمه گوگل]چیزی که من بیشتر احساس می کردم این بود که از موفقیت او وحشت داشتم
[ترجمه ترگمان]چیزی که من بیشتر احساس می کردم از دست دادن او تحسین و وحشت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. No difficulty could awe these young men.
[ترجمه گوگل]هیچ مشکلی نمی توانست این مردان جوان را شگفت زده کند
[ترجمه ترگمان]به زحمت می توانست از این جوانان وحشت داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. All of the neighbours were a little in awe of my mother.
[ترجمه گوگل]همه همسایه ها کمی از مادرم ترسیده بودند
[ترجمه ترگمان]همه همسایه ها از مادرم وحشت داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. As children we were rather in awe of our grandfather.
[ترجمه گوگل]در کودکی ما نسبت به پدربزرگ خود می ترسیدیم
[ترجمه ترگمان]به عنوان کودکان ما نسبت به پدر بزرگ خود احترام می گذاریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The erupting volcano was an awe - inspiring sight.
[ترجمه گوگل]فوران آتشفشان منظره ای الهام بخش بود
[ترجمه ترگمان]فوران آتشفشان فوران بزرگی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وحشت (اسم)
fear, dread, abhorrence, panic, terror, horror, fray, fright, funk, awe, jitters, trepidation

خوف (اسم)
scare, fear, dread, phobia, terror, horror, apprehension, funk, anxiety, awe, windup, boggle, trepidity

بیم (اسم)
scare, fear, dread, phobia, care, apprehension, funk, awe, misgiving, scrupulosity, qualm, scruple

هیبت (اسم)
scare, awe, solemnity

ترس (اسم)
fear, dread, horror, fray, awe, dismay, misgiving

هیبت دادن (فعل)
awe

ترساندن (فعل)
bash, abhor, scare, frighten, intimidate, terrorize, deter, fray, shock, fright, shore, huff, awe, appal, appall, spook, tremble, daunt, threaten, buffalo, bullyrag, cow, horrify

انگلیسی به انگلیسی

• fear, fright; respect, veneration
arouse respect or fear, amaze, intimidate
awe is the respect and amazement that you feel when you are faced with something wonderful and rather frightening.
if you are in awe of someone, you have a lot of respect for them and are slightly afraid of them.
if you are awed by someone or something, you are impressed by them and rather frightened of them.

پیشنهاد کاربران

هیبت
حس ابهت و حیرت که با دیدن عظمت و شکوه چیزی بهت دست میده
I. a feeling of great respect and liking for someone
:or something
. He felt great awe for the landscape
. Kate gazed at the statue with awe
...
[مشاهده متن کامل]

2. تمجید و تحسین کسی، حس احترام برای کسی همراه با ترس ( همون حساب بردن )
b2. Be/stand in awe of somebody ( also hold
: ( somebody in awe )
All of the neighbours were a little in awe of my mother.
The villagers hold them in awe and think of them as gods.

His name evoked awe = نامش لرزه بر اندام می انداخت
لانگمن دیکشنری : احترامی که از روی ترس باشد
Respect mixed with fear
اگر در مورد خداوند به کار رود خوفو خشوع.
اگر در مورد انسان به کار رود، حساب بردن از کسی.
اگر در مورد خدا به کار رود، خوف و خشوع
اگر در موردانسان به کار رود، حساب بردن از کسی.
اهنگfirework از کیتی پری
You're gonna leave 'em all in awe, awe, awe
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : awe
اسم ( noun ) : awesomeness / awe
صفت ( adjective ) : awesome
قید ( adverb ) : awesomely
حیرت
When we looked out over the huge canyon, we were filled with awe.
وقتی به دره بزرگ نگاه کردیم، پر از حیرت بودیم
He felt great awe for the landscape. اوحیرت زده بود با این منظره
with/in awe
Kate gazed at the statue with aweکیت خیره شده بود به مجسمه با حیرت
حیرت همراه با ترس و وحشت
حیرت زده شدن
ابهت، سهم ( به معنای ترس )
ارادت، احترام
( آمیزه ای از ترس و احترام و شگفتی ) حیرت
How does she manage to run so fast at her age?" he asked in awed tones
خشیت
ترس توام با احترام
حساب بردن
بُهت
در یک کلام. . .
هیبت
تحسین
تحسین کردنچیزی یا فردی از روی ترس و هیبت آن
ترس، هراس، وحشت
پروا، باک، بیم، هراس، ترس، وحشت
Scare
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)

بپرس