aware of

انگلیسی به انگلیسی

• cognizant of, conscious of, having knowledge of

پیشنهاد کاربران

Dear, uh, You are going the wrong way.
I'm aware of that.
عزیزم ، مسیر رو داری اشتبا میری.
خودم میدونم.
آگاه بودن از
آگاهی داشتن از
باخبر بودن از
مطلع بودن از
هوشیار بودن به خوبی اگاه بودن
حواس شخص به کسی یا چیزی بودن
know of ( someone or something )
هماهنگ بودن
آگاه از ، مطلع ار
اگاهی داشتن
i'm aware of that یعنی :در جریان هستم
آگاهی از
فهمیدن از
به خوبی دانستن
Im aware of north
من به منطقه شمال به خوبی اگاهم
یاحق
هوشیار از
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس