avouch

/əˈvaʊt͡ʃ//əˈvaʊt͡ʃ/

معنی: اقرار کردن، اطمینان دادن، تصدیق و تایید کردن، اشکارا گفتن، تضمین کردن، تثبیت کردن
معانی دیگر: ضامن شدن، ضمانت دادن، تعهد کردن، اذعان کردن، تصدیق کردن، تاکید کردن، قویا اظهار کردن، با قطعیت گفتن، مستقر ساختن، مقرر داشتن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: avouches, avouching, avouched
مشتقات: avoucher (n.), avouchment (n.)
(1) تعریف: to affirm or state strongly; acknowledge.
مترادف: affirm, aver, declare, maintain
مشابه: acknowledge, allege, assert, avow, predicate, proclaim, profess, pronounce, say, state

- He avouched that his wife knew nothing of the crimes he'd committed.
[ترجمه گوگل] او اظهار داشت که همسرش از جنایاتی که مرتکب شده است چیزی نمی داند
[ترجمه ترگمان] او می دانست که همسرش هیچ چیز از the که مرتکب شده بود نمی داند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to acknowledge.
مشابه: acknowledge, guarantee, vouch for

(3) تعریف: to confess; avow.
مترادف: avow, confess, profess
مشابه: acknowledge, admit, concede, own, proclaim, swear

جمله های نمونه

1. he did avouch those unjust actions
به درستی که او به آن اعمال غیرمنصفانه اعتراف کرد.

2. i can't avouch for her honesty
من نمی توانم امانت او را تضمین کنم.

3. He offered to avouch his innocence with his sword.
[ترجمه گوگل]او پیشنهاد داد که بی گناهی خود را با شمشیر خود اثبات کند
[ترجمه ترگمان]او پیشنهاد کرد که بی گناهی خود را با شمشیرش از دست بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Millions were ready to avouch the exact contrary.
[ترجمه گوگل]میلیون‌ها نفر آماده بودند تا دقیقاً برعکس را اعلام کنند
[ترجمه ترگمان]میلیون ها نفر آماده بودند که دقیقا برعکس عمل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We can avouch for the quality.
[ترجمه گوگل]ما می توانیم برای کیفیت avouch
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم به خاطر کیفیت زندگی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I'll avouch for that girl;she has promised to be good.
[ترجمه گوگل]من برای آن دختر وکالت می کنم، او قول داده است که خوب باشد
[ترجمه ترگمان]من به دنبال آن دختر می گردم؛ او قول داده که خوب باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This is the avouch of this leader.
[ترجمه گوگل]این توصیه این رهبر است
[ترجمه ترگمان]این the رهبر این رهبر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Let this man in, we'll avouch for him.
[ترجمه گوگل]اجازه دهید این مرد وارد شود، ما از او دفاع می کنیم
[ترجمه ترگمان]بذار این مرد بیاد تو، ما براش کار می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I avouch for that girl; she has promised to be good.
[ترجمه گوگل]من برای آن دختر تضمین می کنم او قول داده که خوب باشد
[ترجمه ترگمان]من آن دختر را دوست دارم؛ او قول داده که خوب باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I am willing to employ your friend if you will avouch his integrity.
[ترجمه گوگل]من حاضرم دوست شما را به کار بگیرم اگر شما از صداقت او دفاع کنید
[ترجمه ترگمان]من حاضرم دوست شما را استخدام کنم اگر شما صحت آن را avouch
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اقرار کردن (فعل)
admit, confess, avouch, own

اطمینان دادن (فعل)
avouch, assure, vouch

تصدیق و تایید کردن (فعل)
avouch

اشکارا گفتن (فعل)
avouch

تضمین کردن (فعل)
avouch, bond, warrant, ensure, certify

تثبیت کردن (فعل)
avouch, stabilize, reinstate, confirm, fixate

انگلیسی به انگلیسی

• guarantee; declare to be true

پیشنهاد کاربران

بپرس