avoidance

/əˌvɔɪdəns//əˈvɔɪdəns/

معنی: کناره گیری، اجتناب، احتراز، طفره، طفره روی
معانی دیگر: دوری، پرهیز، خودداری، جلوگیری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the act of avoiding.
مترادف: dodging, evasion
مشابه: escape

- Considering his reckless manner of driving, his avoidance of an accident was surprising.
[ترجمه گوگل] با توجه به نحوه رانندگی بی احتیاطی او، اجتناب او از تصادف تعجب آور بود
[ترجمه ترگمان] با توجه به رفتار نسنجیده او، اجتناب از تصادف، غافلگیر کننده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. There was a careful avoidance of the sensitive topic in the scholastic circles.
[ترجمه گوگل]دوری دقیق از موضوع حساس در محافل علمی وجود داشت
[ترجمه ترگمان]یک اجتناب دقیق از موضوع حساس در محافل دانشگاهی وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The avoidance of injury is critical to a professional athlete.
[ترجمه گوگل]اجتناب از آسیب برای یک ورزشکار حرفه ای بسیار مهم است
[ترجمه ترگمان]اجتناب از آسیب برای یک ورزش کار حرفه ای حیاتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A person's health improves with the avoidance of stress.
[ترجمه گوگل]سلامت فرد با دوری از استرس بهبود می یابد
[ترجمه ترگمان]سلامتی فرد با اجتناب از استرس بهبود می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Such avoidance, whenever possible without straining, would be second nature to an orator of the generation after Isokrates.
[ترجمه گوگل]چنین اجتنابی، هر زمان که ممکن باشد بدون فشار، طبیعت دوم یک خطیب نسل بعد از ایزوکراتس است
[ترجمه ترگمان]چنین اجتنابی، هر زمان که ممکن باشد، پس از straining، پس از Isokrates، دومین نوع طبیعی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Some students may write about the avoidance of a major depression, others about the decision to focus on high employment.
[ترجمه گوگل]برخی از دانش آموزان ممکن است در مورد اجتناب از افسردگی اساسی بنویسند، برخی دیگر در مورد تصمیم به تمرکز بر اشتغال بالا
[ترجمه ترگمان]برخی از دانش آموزان ممکن است در مورد اجتناب از افسردگی اصلی بنویسند، برخی دیگر در مورد تصمیم برای تمرکز بر سر کار بالا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Avoidance is a negative strategy seen in language learning.
[ترجمه گوگل]اجتناب یک استراتژی منفی است که در یادگیری زبان دیده می شود
[ترجمه ترگمان]اجتناب یک استراتژی منفی است که در یادگیری زبان دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Troops have received training in mine avoidance and detection.
[ترجمه گوگل]سربازان در زمینه اجتناب و کشف مین آموزش دیده اند
[ترجمه ترگمان]نیروهای نظامی در اجتناب و ردیابی مین آموزش دیده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The negative reaction pushes for avoidance of the traumatic experience, and thus Amfortas is healed by the spear.
[ترجمه گوگل]واکنش منفی برای اجتناب از تجربه آسیب زا فشار می آورد، و بنابراین آمفورتاس توسط نیزه شفا می یابد
[ترجمه ترگمان]واکنش منفی به اجتناب از تجربه ضربه ادامه می دهد و در نتیجه Amfortas با نیزه درمان می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. For the avoidance of doubt I make clear that the investor would not be entitled to recover more than £100,000.
[ترجمه گوگل]برای جلوگیری از شک، روشن می‌کنم که سرمایه‌گذار حق بازپرداخت بیش از 100000 پوند را نخواهد داشت
[ترجمه ترگمان]برای اجتناب از شک، واضح است که سرمایه گذار مجاز به بازیابی بیش از ۱۰۰۰۰۰ پوند نخواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Parents can learn to anticipate difficulties and develop avoidance strategies as part of a positive parenting approach.
[ترجمه گوگل]والدین می توانند یاد بگیرند که مشکلات را پیش بینی کنند و راهبردهای اجتنابی را به عنوان بخشی از رویکرد مثبت فرزندپروری توسعه دهند
[ترجمه ترگمان]والدین می توانند یادگیری را یاد بگیرند و استراتژی های اجتناب را به عنوان بخشی از رویکرد مثبت فرزند پروری رشد دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If you decide on avoidance of the food, bear in mind that the child's sensitivity may disappear in time.
[ترجمه گوگل]اگر تصمیم به اجتناب از غذا دارید، به خاطر داشته باشید که حساسیت کودک ممکن است به مرور زمان از بین برود
[ترجمه ترگمان]اگر در مورد اجتناب از غذا تصمیم می گیرید، به خاطر داشته باشید که حساسیت کودک ممکن است در زمان ناپدید شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Thus results from passive avoidance and imprinting might begin to converge, which should be good news for both labs.
[ترجمه گوگل]بنابراین نتایج حاصل از اجتناب غیرفعال و چاپ ممکن است شروع به همگرایی کنند، که باید خبر خوبی برای هر دو آزمایشگاه باشد
[ترجمه ترگمان]بنابراین، نتایج از اجتناب منفعل و نشانه گذاری شروع به همگرا شدن می کنند، که باید برای هردو آزمایشگاه اخبار خوبی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Techniques of avoidance, easing strategies, were especially important to prevent unpaid overtime.
[ترجمه گوگل]تکنیک‌های اجتناب، استراتژی‌های آسان‌سازی، به ویژه برای جلوگیری از اضافه کاری بدون دستمزد مهم بودند
[ترجمه ترگمان]روش های اجتناب، تسهیل استراتژی ها، به خصوص برای جلوگیری از اضافه کاری unpaid مهم بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Clinton also remains dogged by his avoidance of the draft three decades ago.
[ترجمه گوگل]کلینتون همچنین به دلیل اجتناب از پیش نویس سه دهه پیش همچنان سرسختانه است
[ترجمه ترگمان]همچنین کلینتون با اجتناب از پیش نویس این سه دهه پیش، همچنان سرسختانه و سرسخت باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کناره گیری (اسم)
abdication, resignation, isolation, detachment, renunciation, demission, avoidance, separatism, retreat

اجتناب (اسم)
shirk, avoidance, elusion

احتراز (اسم)
avoidance

طفره (اسم)
hop, evasion, equivocation, jink, avoidance, elusion, subterfuge, runaround, jump, leap, gambol, gambado, put-off

طفره روی (اسم)
evasion, shirk, avoidance, elusion, subterfuge, dodgery

انگلیسی به انگلیسی

• act of avoiding, evasion; act of making void (law)
avoidance of someone or something is the act of avoiding them.

پیشنهاد کاربران

فرار از مدرسه school avoidance
Avoidance board
حل اختلاف
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : avoid
✅️ اسم ( noun ) : avoidance
✅️ صفت ( adjective ) : avoidable
✅️ قید ( adverb ) : _
avoidance ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: اجتناب
تعریف: سازوکاری دفاعی که در آن، فرد از آنچه یادآور موارد ناگوار باشد، دوری می‏کند
اجتناب avoide
پیشگیری، جلوگیری، اجتناب [قوانین راه/ دریانوردی]
Actions to avoid collision : اقدامات پیشگیری از تصادم
فرار
گوشه گیری، اجتماع گریزی
اجتناب، پرهیز

بپرس