1. The highs and lows of life tend to average out in the end.
[ترجمه گوگل]پستی و بلندی های زندگی در انتها به متوسط می رسد
[ترجمه ترگمان]The و بلندی های زندگی به طور متوسط در انتها ظاهر می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Months of high and low sales average out over the year.
[ترجمه گوگل]میانگین ماه های فروش بالا و پایین در طول سال است
[ترجمه ترگمان]ماه ها فروش بالا و پایین در طول سال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Meals average out at 5 per head.
[ترجمه گوگل]وعده های غذایی به طور متوسط 5 در هر سر است
[ترجمه ترگمان]متوسط غذا در هر راس ساعت ۵
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. If I average out what I earn a month, it's about one and a half thousand pounds.
[ترجمه گوگل]اگر میانگین درآمدی که در ماه دارم را به دست بیاورم، حدود یک و نیم هزار پوند است
[ترجمه ترگمان]اگر چیزی را که یک ماه به دست می آورم، در حدود یک و نیم کیلو وزن داشته باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Sometimes I pay, sometimes he pays-it seems to average out .
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات من پرداخت می کنم، گاهی اوقات او می پردازد - به نظر می رسد متوسط است
[ترجمه ترگمان]بعضی وقت ها من پول می دهم، بعضی وقت ها پول می دهد - به نظر می رسد که به طور متوسط از بین می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Gains and losses average out to a large profit each month.
[ترجمه گوگل]سود و زیان به طور متوسط هر ماه به سود زیادی می رسد
[ترجمه ترگمان]منافع و زیان ها به طور متوسط هر ماه به سود بسیاری می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The cost should average out at about £6 per person.
[ترجمه گوگل]هزینه باید به طور متوسط حدود 6 پوند برای هر نفر باشد
[ترجمه ترگمان]هزینه باید به طور متوسط ۶ پوند به ازای هر نفر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Those figures average out to about four spouses a day slain by their partners.
[ترجمه گوگل]این ارقام به طور متوسط به حدود چهار همسر در روز می رسد که توسط شرکای خود کشته می شوند
[ترجمه ترگمان]این ارقام به طور متوسط به حدود چهار زن در روز می رسد که توسط همسران خود به قتل رسیده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Their working hours average out at 40 per week.
[ترجمه گوگل]ساعت کاری آنها به طور متوسط 40 در هفته است
[ترجمه ترگمان]ساعات کار آن ها به طور متوسط ۴۰ درصد در هفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Meals at school average out to about yuan per day.
[ترجمه گوگل]میانگین وعده های غذایی در مدرسه حدود یوان در روز است
[ترجمه ترگمان]غذا در مدرسه به طور متوسط به حدود about دلار در روز می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The computer will average out the yearly statistics.
[ترجمه گوگل]کامپیوتر میانگین آمار سالانه را محاسبه می کند
[ترجمه ترگمان]کامپیوتر به طور متوسط آمار سالانه را از بین خواهد برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Sale increase have average out at 15 %.
[ترجمه گوگل]افزایش فروش به طور متوسط 15 درصد است
[ترجمه ترگمان]افزایش فروش به طور متوسط ۱۵ درصد افزایش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Sometimes I pay, sometimes he pays, It'seems to average out at money in the end.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات من پرداخت می کنم، گاهی اوقات او می پردازد، به نظر می رسد در پایان به طور متوسط در پول است
[ترجمه ترگمان]بعضی وقت ها من پول می دهم، بعضی وقت ها پول می دهد، به نظر می رسد که در آخر به طور متوسط پول جمع می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The special bonus above is average out and distributed according to Personal Group PV.
[ترجمه گوگل]پاداش ویژه بالا متوسط است و بر اساس Personal Group PV توزیع می شود
[ترجمه ترگمان]پاداش ویژه بالا به طور متوسط خارج از میانگین است و طبق to گروه شخصی توزیع می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Your days are going to average out to about twenty - four hours.
[ترجمه گوگل]میانگین روزهای شما به بیست و چهار ساعت می رسد
[ترجمه ترگمان]روزه ای شما به طور متوسط حدود بیست و چهار ساعت طول می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید