aver

/ˈeɪvər//əˈvɜː/

معنی: تصدیق کردن، اثبات کردن، بطور قطع اظهار داشتن، از روی یقین گفتن، بحق دانستن
معانی دیگر: تاکید کردن، قویا اظهار کردن، به طور یقین گفتن، به طور حق به جانب گفتن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: avers, averring, averred
• : تعریف: to assert to be true; affirm.
مترادف: affirm, assert, avouch, contend, declare, maintain, opine, say, state
متضاد: deny
مشابه: allege, argue, asseverate, claim, hold, insist, plead, predicate, profess, pronounce, protest, submit

- He averred that he was the owner of the gun.
[ترجمه گوگل] او اظهار داشت که او صاحب اسلحه است
[ترجمه ترگمان] تاکید کرد که او صاحب اسلحه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The river Aver continues westward past the provincial capital at Averheim and finally flows into the Reik at Nuln.
[ترجمه گوگل]رودخانه Aver به سمت غرب از مرکز استان در Averheim گذشته و در نهایت به Reik در Nuln می ریزد
[ترجمه ترگمان]رودخانه aver به سمت غرب از مرکز استان at عبور می کند و در نهایت به the در Nuln می ریزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. These rivers are the Aver Reach to the north and the Blue Reach to the south.
[ترجمه گوگل]این رودخانه ها Aver Reach در شمال و Blue Reach در جنوب هستند
[ترجمه ترگمان]این رودخانه ها the Reach به شمال و مرکز دسترسی آبی به جنوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His mission, he would later aver, was wholly scientific.
[ترجمه گوگل]مأموریت او، که بعداً از آن منصرف شد، کاملاً علمی بود
[ترجمه ترگمان]ماموریت او این بود که بعدا همه چیز را به طور کلی به طور کلی به زبان آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A kindly aver will never make a good horse.
[ترجمه گوگل]یک پرنده مهربان هرگز اسب خوبی نمی سازد
[ترجمه ترگمان]یک زبان مهربان هرگز اسب خوبی نخواهد ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. To aver is to allege in a pleading.
[ترجمه گوگل]طفره رفتن به معنای ادعا در یک استغاثه است
[ترجمه ترگمان]برای aver این است که اقامه دعوی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The longest rope was 100 m long and aver a 50 m deep gorge.
[ترجمه گوگل]طولانی ترین طناب 100 متر طول و دره ای به عمق 50 متر بود
[ترجمه ترگمان]طولانی ترین طناب ۱۰۰ متر طول و بلندی ۵۰ متر عمق دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I aver that I have spoken the truth.
[ترجمه گوگل]من معتقدم که راست گفته ام
[ترجمه ترگمان]من می گویم که من حقیقت را گفته بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In spite of all you say, I still aver that his report is true.
[ترجمه گوگل]علیرغم تمام صحبت های شما، من همچنان معتقدم که گزارش او درست است
[ترجمه ترگمان]با وجود اینکه شما می گویید، من هنوز هم می گویم که گزارش او صحیح است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I aver it will not rain tomorrow.
[ترجمه گوگل]فک میکنم فردا بارون نمیاد
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، فردا باران نخواهد بارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Gorbad advanced towards the city from the east, roughly following the line of the river Aver.
[ترجمه گوگل]گورباد از سمت شرق به سمت شهر پیشروی کرد و تقریباً خط رود اور را دنبال کرد
[ترجمه ترگمان]Gorbad به سوی شهر از شرق پیش رفت و تقریبا به دنبال خط رودخانه aver به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Of particular interest is the area around the upper reaches of the Aver known as the Moot.
[ترجمه گوگل]منطقه اطراف بالادست Aver معروف به Moot از جذابیت خاصی برخوردار است
[ترجمه ترگمان]مورد توجه خاص، حوزه ای است که در اطراف قسمت بالایی of معروف به moot شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. C: Yes the traditional Chinese painting has a history of aver 2500 years.
[ترجمه گوگل]ج: بله، نقاشی سنتی چینی بیش از 2500 سال سابقه دارد
[ترجمه ترگمان]ج: نقاشی سنتی چینی در حدود ۲۵۰۰ سال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. While it is not always feasible to home-brew a commercial quality antenn a designed tot ake hurricane force winds, it is very feasible to built a collinear antenn a for aver age use.
[ترجمه گوگل]در حالی که ساخت آنتن با کیفیت تجاری در خانه همیشه امکان پذیر نیست، اما ساخت آنتن خطی برای استفاده در سنین متوسط ​​بسیار امکان پذیر است
[ترجمه ترگمان]در حالی که استفاده از این روش همیشه امکان پذیر نیست - تولید یک سیستم با کیفیت تجاری به گونه ای طراحی شده است که بتواند باده ای تند بادها را مورد استفاده قرار دهد، اما ساخت a antenn برای استفاده از سن بالا بسیار امکان پذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The restaurant was filled to overflowing, and they despaired of aver finding a seat.
[ترجمه گوگل]رستوران پر شده بود و آنها از پیدا کردن صندلی ناامید بودند
[ترجمه ترگمان]رستوران پر از آب شده بود، و از اینکه می توانند روی یک صندلی بنشینند، نومید شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تصدیق کردن (فعل)
concede, admit, recognize, acknowledge, affirm, authenticate, establish, aver, grant, testify, subscribe, certify, confirm, homologate, justify, rubber-stamp

اثبات کردن (فعل)
assert, affirm, aver, demonstrate, prove, corroborate

بطور قطع اظهار داشتن (فعل)
aver

از روی یقین گفتن (فعل)
aver

بحق دانستن (فعل)
aver

تخصصی

[زمین شناسی] به معنی آنچه که برخلاف جهت تابش آفتاب می باشد
[حقوق] اظهار داشتن، ادعا کردن، اثبات کردن، توجیه کردن، تایید کردن

انگلیسی به انگلیسی

• declare, state
if you aver something, you say very firmly that it is true; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To declare or affirm with confidence 📢
🔍 مترادف: Declare, assert
✅ مثال: She will aver her innocence during the trial, insisting she was not present at the scene
۱. تاکید کردن. پافشاری کردن ۲. تصریح کردن. به یقین اظهار داشتن
مثال:
Or until you cause the sky to fall in fragments upon us, just as you have averred.
یا تا وقتی که تو اسمان را به صورت قطعاتی بر سر ما فرود اوری درست آنگونه که تو به یقین اظهار داشتی.
...
[مشاهده متن کامل]

�او تسقط السماء کما زعمت علینا کسفا�
He averred that he was the owner of the gun
او تصریح/تاکید/ پافشاری کرد که مالک اسلحه است.

تاکید کردن بر روی چیزی
to say that sth is certainly true
تأیید کردن
به طور قطع/ با یقین اعلام کردن

بپرس