avenge

/əˈvendʒ//əˈvendʒ/

معنی: تلافی کردن، انتقام کشیدن، خونخواهی کردن، کینه جویی کردن، دادگیری کردن
معانی دیگر: تقاص گرفتن، به سزا رساندن، کین خواهی کردن، توزیدن، کین خواستن، انتقام گرفتن، کینه جویی کردن از، انتقام کشیدن از

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: avenges, avenging, avenged
(1) تعریف: to inflict punishment or cause suffering as retribution for; take vengeance for.
مترادف: get even for, revenge
مشابه: get, requite, retaliate, retaliate for

- She avenged the murder of her husband.
[ترجمه گوگل] او انتقام قتل شوهرش را گرفت
[ترجمه ترگمان] اون انتقام شوهرش رو گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to inflict punishment or cause suffering on behalf of (one who has been harmed).
مترادف: get even for, revenge

- She avenged her husband.
[ترجمه گوگل] انتقام شوهرش را گرفت
[ترجمه ترگمان] انتقام شوهرش را گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to avenge oneself on someone
از کسی انتقام گرفتن

2. he was determined to avenge his father's murder
او مصمم بود قتل پدرش را تلافی کند.

3. He promised to avenge his father's murder.
[ترجمه گوگل]او قول داد که انتقام قتل پدرش را بگیرد
[ترجمه ترگمان]او قول داد که انتقام پدرش را بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She was determined to avenge herself on the man who had betrayed her.
[ترجمه گوگل]او مصمم بود از مردی که به او خیانت کرده بود انتقام بگیرد
[ترجمه ترگمان]مصمم بود با مردی که به او خیانت کرده بود انتقام بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He swore he would avenge his brother's death.
[ترجمه گوگل]او قسم خورد که انتقام مرگ برادرش را خواهد گرفت
[ترجمه ترگمان]او سوگند خورد که انتقام مرگ برادرش را بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He vowed to avenge his brother's murder.
[ترجمه گوگل]او قول داد که انتقام قتل برادرش را بگیرد
[ترجمه ترگمان]اون سوگند خورد که انتقام برادرش رو بگیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The prince was determined to avenge his father, the King.
[ترجمه گوگل]شاهزاده مصمم بود انتقام پدرش، پادشاه را بگیرد
[ترجمه ترگمان]شاهزاده عزم جزم کرده بود که انتقام پدرش را بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He wanted to avenge his brother's death.
[ترجمه گوگل]او می خواست انتقام مرگ برادرش را بگیرد
[ترجمه ترگمان]او می خواست مرگ برادرش را تلافی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She had decided to avenge herself and all the other women he had abused.
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفته بود از خود و تمام زنان دیگری که او مورد آزار قرار داده بود انتقام بگیرد
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفته بود انتقام خودش و تمام زنانی را که مورد آزار قرار گرفته بود بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He made a vow to avenge his father's death.
[ترجمه گوگل]او عهد کرد که انتقام مرگ پدرش را بگیرد
[ترجمه ترگمان]سوگند خورد که انتقام مرگ پدرش را بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He swore to avenge himself on the mafia.
[ترجمه گوگل]او قسم خورد که از مافیا انتقام بگیرد
[ترجمه ترگمان]قسم خورد که انتقام خود را در مافیا بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She swore to avenge herself on them for the insult that had been offered to her name and reputation.
[ترجمه گوگل]او قسم خورد که به خاطر توهینی که به نام و شهرت او شده بود از آنها انتقام بگیرد
[ترجمه ترگمان]سوگند یاد کرد که به خاطر توهینی که به نام و آوازه او شده بود انتقام خود را بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She determined to avenge herself on the killer.
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفت از قاتل انتقام بگیرد
[ترجمه ترگمان]اون مصمم بود که انتقام خودش رو بگیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was always keen to avenge insults, real or imagined.
[ترجمه گوگل]او همیشه مشتاق انتقام توهین های واقعی یا خیالی بود
[ترجمه ترگمان]او همیشه مشتاق بود که insults را تلافی کند، واقعی یا تصور کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تلافی کردن (فعل)
revenge, counter, compensate, avenge, retaliate, reprise, pay, reciprocate, repay, recoup

انتقام کشیدن (فعل)
revenge, avenge

خونخواهی کردن (فعل)
revenge, avenge

کینه جویی کردن (فعل)
revenge, avenge

دادگیری کردن (فعل)
avenge

انگلیسی به انگلیسی

• get revenge for
if you avenge a wrong or harmful act, you hurt or punish the person who did it.

پیشنهاد کاربران

انتقام {کسی یا چیزی را} گرفتن. تلافی {چیزی را} درآوردن
مثال:
Tennis star vows to avenge defeat
ستاره تنیس قول می دهد شکست را تلافی کند. / ستاره تنیس قول می دهد انتقام شکست را بگیرد.
لانگمن دیکشنری : انتقام گرفتن
- انتقام گرفتن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : avenge / revenge / venge
✅️ اسم ( noun ) : avenger / revenge / vengeance / vengefulness
✅️ صفت ( adjective ) : vengeful / revengeful
✅️ قید ( adverb ) : vengefully
کینهکِشیدن.
اِنتِقامیدَن.
There is no greater suffering but to dream about avenge and not be able to do it.
کینه خواهی کردن ( از )
Wenge . . . revenge . . . menge
واژگان هم قافیه اند
Wenge چوب متمایل به سیاه و سفت رو میگه
Menge حتما فعل to mix رو اشاره می کنه قاطی شدن درگیر شدن و افرادی که با هم میشوند به قصد خاصی

بپرس