اسم ( noun )
• : تعریف: a group that actively experiments with and applies new and unconventional techniques, esp. in the arts; vanguard.
• مترادف: vanguard
• متضاد: old guard
• مشابه: counterculture, forefront
• مترادف: vanguard
• متضاد: old guard
• مشابه: counterculture, forefront
- As she'd always been talented and unconventional, it was no surprise to her old friends that she was now one of the avant-garde in the art world.
[ترجمه گوگل] از آنجایی که او همیشه با استعداد و نامتعارف بود، برای دوستان قدیمیاش تعجبی نداشت که او اکنون یکی از آوانگاردهای دنیای هنر است
[ترجمه ترگمان] همان طور که همیشه با استعداد و غیر معمول بود، تعجبی نداشت که دوستان قدیمی او که در دنیای هنر پیش امده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] همان طور که همیشه با استعداد و غیر معمول بود، تعجبی نداشت که دوستان قدیمی او که در دنیای هنر پیش امده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
مشتقات: avant-gardism (n.), avant-gardist (n.)
مشتقات: avant-gardism (n.), avant-gardist (n.)
• (1) تعریف: of or associated with an avant-garde.
- The next exhibit will feature the works of avant-garde painters.
[ترجمه رضا محمودی] نمایشگاه بعدی نمایی از اثار نقاشان پیشرو خواهد بود|
[ترجمه گوگل] در نمایشگاه بعدی آثار نقاشان آوانگارد به نمایش گذاشته خواهد شد[ترجمه ترگمان] نمایشگاه بعدی آثار نقاشان آوانگارد را در بر خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It's a nightclub with an avant-garde clientele.
[ترجمه گوگل] این یک کلوپ شبانه با مشتریان آوانگارد است
[ترجمه ترگمان] یه کلاب شبانه با مشتری های قبل از قبل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] یه کلاب شبانه با مشتری های قبل از قبل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: of or relating to artistic experimentation and invention.
• مترادف: experimental, innovative
• متضاد: classic, conservative, conventional, orthodox, stodgy, traditional
• مشابه: creative, modern, novel, original, pioneering, unconventional, unorthodox
• مترادف: experimental, innovative
• متضاد: classic, conservative, conventional, orthodox, stodgy, traditional
• مشابه: creative, modern, novel, original, pioneering, unconventional, unorthodox
- I'm not a fan of avant-garde literature; I prefer the classics.
[ترجمه گوگل] من طرفدار ادبیات آوانگارد نیستم من کلاسیک را ترجیح می دهم
[ترجمه ترگمان] من طرفدار ادبیات آوانگارد نیستم؛ ادبیات کلاسیک را ترجیح می دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من طرفدار ادبیات آوانگارد نیستم؛ ادبیات کلاسیک را ترجیح می دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Some of the women delighted in the avant-garde fashions of the day, while others were appalled by them.
[ترجمه گوگل] برخی از زنان از مدهای آوانگارد آن روز لذت می بردند، در حالی که برخی دیگر از آن ها وحشت داشتند
[ترجمه ترگمان] برخی از زنان از مده ای پیشرو در روز استقبال کردند، در حالی که برخی دیگر از آن ها به وحشت افتادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] برخی از زنان از مده ای پیشرو در روز استقبال کردند، در حالی که برخی دیگر از آن ها به وحشت افتادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید