معنی: هنر بخاطر هنر، دارای عزم پنهانی، دارای قصد درونیمعانی دیگر: به خاطر خود، بدون هدف بخصوص (مثل برخی کارهای خلاق)، خودآرمان، آنچه که توجیه آن در خودش باشد
• contains within it the purpose of existence (philosophy)
پیشنهاد کاربران
خودهدفمند ( آنچه هدفش را در خود می یابد ) ( منبع: کتاب "حد و مرزهای هنر"، تزوتان تودوروف، ترجمه اران ابراهیمی، ص 96 ) خودانجام ( آنچه غایت، مقصد، و انجامِ ( در مقابل آغاز ) خود را در خود دارد. معادل پیشنهادی داریوش آشوری ... [مشاهده متن کامل]