automotive

/ˌɔːtoʊˈmoʊtɪv//ˌɔːtəʊˈməʊtɪv/

معنی: خود رو، مربوط به وسایل نقلیه خودرو
معانی دیگر: وابسته به خودروهای موتوری (مثل اتومبیل و کامیون)، جنبنده با نیروی خود، خودپیشران

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or pertaining to automobiles.

- an automotive magazine
[ترجمه گوگل] یک مجله خودرو
[ترجمه ترگمان] یک مجله خودرو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: moving by power generated internally.

جمله های نمونه

1. automotive principles
اصول خودپیشرانی (تحرک خود به خود)

2. the automotive industry
صنعت اتومبیل سازی

3. the automation of the automotive industry
خودکار کردن صنعت اتومبیل سازی

4. They were automotive component suppliers to motor manufacturers.
[ترجمه گوگل]آنها تامین کنندگان قطعات خودرو برای سازندگان موتور بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها تامین کننده قطعات خودرو برای تولید کنندگان موتور بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Up to now automotive aftermarket of China has been enlarging, but the level of Chinese automotive aftermarket still fall behind compared with the developed countries.
[ترجمه گوگل]تا به حال بازار پس از فروش خودرو در چین در حال گسترش بوده است، اما سطح بازار پس از فروش خودروهای چینی همچنان در مقایسه با کشورهای توسعه یافته عقب است
[ترجمه ترگمان]تا کنون بدنه خودرو سازی چین بزرگ شده است، اما سطح بدنه خودرو چین هنوز در مقایسه با کشورهای توسعه یافته در حال کاهش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The automotive industry downsized its cars for improved fuel economy.
[ترجمه گوگل]صنعت خودروسازی خودروهای خود را برای بهبود مصرف سوخت کاهش داد
[ترجمه ترگمان]صنعت خودرو خودروهای خود را برای بهبود اقتصاد سوخت به کار می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Carello Lighting manufactures and sells lamps for the automotive industry, such as headlamps, rear lamps and indicators.
[ترجمه گوگل]Carello Lighting لامپ هایی را برای صنعت خودروسازی مانند چراغ های جلو، چراغ های عقب و نشانگرها تولید و به فروش می رساند
[ترجمه ترگمان]* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A man approached him at the automotive flea market, offering $ 000 in cash, no questions asked.
[ترجمه گوگل]مردی در بازار فروش خودرو به او نزدیک شد و 000 دلار به صورت نقدی پیشنهاد داد، بدون سوال
[ترجمه ترگمان]مردی در بازار کهنه فروشان به او نزدیک شد و هزار دلار پول در آورد و هیچ سوالی نپرسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This was the greatest automotive invention of all time.
[ترجمه گوگل]این بزرگترین اختراع خودرو در تمام دوران بود
[ترجمه ترگمان]این بزرگ ترین اختراع اتومبیل در تمام زمان ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The entire automotive industry really started declining in the second half of last year.
[ترجمه گوگل]کل صنعت خودرو واقعاً در نیمه دوم سال گذشته شروع به کاهش کرد
[ترجمه ترگمان]کل صنعت خودرو در نیمه دوم سال گذشته شروع به کاهش کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Emap's portfolio also includes Automotive Management, the leading trade magazine in the franchised dealer sector.
[ترجمه گوگل]پورتفولیوی Emap همچنین شامل Automotive Management، مجله تجاری پیشرو در بخش فروشندگان حق امتیاز است
[ترجمه ترگمان]پورتفولیوی Emap همچنین شامل مدیریت خودرو، مجله تجارت پیشرو در بخش فروشنده franchised است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. So why is it acknowledged that the Geneva Motor Show is the most important event in the automotive calendar?
[ترجمه گوگل]پس چرا پذیرفته شده است که نمایشگاه خودرو ژنو مهمترین رویداد در تقویم خودرو است؟
[ترجمه ترگمان]بنابراین چرا تصدیق می کنید که نمایش موتور ژنو مهم ترین رویداد در تقویم خودرو است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Profits in GM's computer services were not enough to offset the huge losses in its automotive operations.
[ترجمه گوگل]سود در خدمات کامپیوتری جنرال موتورز برای جبران ضررهای عظیم در عملیات خودروسازی آن کافی نبود
[ترجمه ترگمان]سود در خدمات کامپیوتر GM به اندازه کافی برای جبران خسارت های زیاد در عملیات خودرو سازی نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Mating such sublime styling to the most evocative engine of the era was nothing short of automotive gen us.
[ترجمه گوگل]جفت شدن چنین استایل عالی با خاطره انگیزترین موتور آن دوره چیزی از نسل خودروسازی ما کم نداشت
[ترجمه ترگمان]جفت گیری از این سبک عالی برای the موتوری دوران کوتاه، چیزی جز به چشم گیری ما نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Under the non-exclusive agreement, Ingenia will sell O2 to its clients in the defence, agro-chemical and automotive industries.
[ترجمه گوگل]بر اساس این قرارداد غیر انحصاری، Ingenia O2 را به مشتریان خود در صنایع دفاعی، کشاورزی و شیمیایی و خودرو می فروشد
[ترجمه ترگمان]Ingenia تحت توافقنامه غیر انحصاری به مشتریان خود در صنایع دفاعی، صنایع شیمیایی و خودروسازی به مشتریان خود خواهد فروخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خود رو (صفت)
wild, automotive, powered, self-driven, self-moving, self-propelled, self-willed

مربوط به وسایل نقلیه خودرو (صفت)
automotive

انگلیسی به انگلیسی

• concerning automobiles, concerning self-propelled vehicles; motorized

پیشنهاد کاربران

Automobile is a noun that usually refers to a four - wheeled automotive vehicle designed for passenger transportation whereas automotive is an adjective relating to motor vehicles. Automotive is typically
...
[مشاهده متن کامل]
regarded as an umbrella term to include anything pertaining to motor vehicles. In this way, automobiles ( cars ) form a part of automotives.

ماشین سازی
خودران
اتومبیل سازی

خودروسازی
خودرو
Automotive industry=صنعت خودرو

مستقل

بپرس