فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: automatizes, automatizing, automatized
حالات: automatizes, automatizing, automatized
• : تعریف: to cause to be done automatically.
- The farmer automatized the picking of fruit.
[ترجمه گوگل] کشاورز چیدن میوه را خودکار کرد
[ترجمه ترگمان] کشاورز از چیدن میوه امتناع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کشاورز از چیدن میوه امتناع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید