automatically

/ˌɒtəˈmætɪkl̩i//ˌɔːtəˈmætɪkl̩i/

معنی: بطور خودکار، بصورت خودکار، خودبخود، بطور غیرارادی
معانی دیگر: خودبخود، بطور خودکار، بطور غیرارادی

جمله های نمونه

1. he automatically turned left and opened the door
او ناخودآگاهانه به طرف چپ چرخید و در را گشود.

2. upon retirement, they automatically cease to be union members
هنگام بازنشستگی عضویت آنها در اتحادیه خود به خود قطع می شود.

3. the motor kicks on automatically
موتور به طور خودکار به کار می افتد.

4. these problems straighten out automatically
این مسایل خود بخود درست می شوند.

5. this machine peels shrimp automatically
این ماشین به طور خود کار پوست میگو را جدا می کند.

6. when workers retire, they automatically cease to be union members
وقتی که کارگران بازنشسته می شوند،خودبه خود از عضویت در اتحادیه برکنار می گردند.

7. the seats in the cinema collapse automatically
صندلی های سینما خود به خود تا می شوند.

8. trash is burned and its metals are recovered automatically
زباله سوزانده می شود و فلزات آن به طور اتوماتیک بازیابی می گردد.

9. if it goes off course, the missile will destruct automatically
در صورت انحراف از مسیر پرتابه خود به خود منهدم خواهد شد.

10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Join now and you will automatically receive 50% off your first purchase.
[ترجمه گوگل]اکنون عضو شوید و به طور خودکار 50٪ تخفیف برای اولین خرید خود دریافت خواهید کرد
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر به شما ملحق شوید و به طور خودکار ۵۰ درصد از اولین خرید خود را دریافت خواهید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You will automatically qualify for a pension.
[ترجمه گوگل]شما به طور خودکار واجد شرایط بازنشستگی خواهید بود
[ترجمه ترگمان]شما به طور خودکار برای یک مستمری واجد شرایط هستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Infringement of this regulation would automatically rule you out of the championship.
[ترجمه گوگل]نقض این مقررات به طور خودکار شما را از مسابقات قهرمانی محروم می کند
[ترجمه ترگمان]تنظیم این مقررات به طور خودکار شما را از رقابت ها خارج خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The swing door will resile automatically after it has been opened.
[ترجمه گوگل]درب چرخشی پس از باز شدن به طور خودکار تغییر می کند
[ترجمه ترگمان]پس از باز شدن در بسته به طور خودکار بسته خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The doors open and shut automatically.
[ترجمه گوگل]درها به طور خودکار باز و بسته می شوند
[ترجمه ترگمان]درها باز و بسته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Pensioners are automatically exempt from prescription charges.
[ترجمه گوگل]بازنشستگان به طور خودکار از هزینه های نسخه معاف می شوند
[ترجمه ترگمان]Pensioners به طور خودکار از هزینه های تجویز معاف هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The device automatically disconnects the ignition when the engine is switched off.
[ترجمه گوگل]هنگامی که موتور خاموش است، دستگاه به طور خودکار احتراق را قطع می کند
[ترجمه ترگمان]هنگامی که موتور خاموش می شود دستگاه به طور خودکار احتراق را قطع می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Some doors have locks which automatically lock the doors when we close them.
[ترجمه گوگل]برخی از درها دارای قفل هایی هستند که با بستن درها به طور خودکار قفل می شوند
[ترجمه ترگمان]بعضی از درها قفل دارند که به طور اتوماتیک درها را قفل می کنند وقتی که آن ها را می بندیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بطور خودکار (قید)
automatically

بصورت خودکار (قید)
automatically

خودبخود (قید)
automatically, spontaneously

بطور غیرارادی (قید)
automatically

تخصصی

[ریاضیات] خود به خود

انگلیسی به انگلیسی

• unintentionally, in an automatic manner

پیشنهاد کاربران

۱. به طور خودکار. ناخودآگاه. به طور غیر ارادی ۳. خود به خود
مثال:
the kettle automatically switched off when it boiled
کتری به طور خودکار وقتی جوش آمد خاموش شد.
به طور خودکار ، بصورت رایانه ای و استفاده از ماشین های هوشمند .
خواهی نخواهی
- مثل همیشه
- طبق عادت
- ناخودآگاه
این لغت در بعضی بافت های معنایی که در توصیف حرکات انسان به کار می رود، می تواند مفهوم این را داشته باشد که حرکت شخص جزو عادات و حرکات همیشگی او است
Automatically, he palmed his waxen face
طبق عادت، دستی به صورت زردنبویش کشید
به طور خودکار؛لزوما
لزوماً
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : automate
✅️ اسم ( noun ) : automat / automatic / automation / automatism / automaton
✅️ صفت ( adjective ) : automatic
✅️ قید ( adverb ) : automatically
به طور قهری
لزوما
automatically ( adv ) = involuntarily ( adv )
به معناهای : به طور غیر ارادی، به طور خودکار، خود به خود، به طور غیر عمدی، ناخواسته، ناآگاهانه
خودکار
خود به خود
بدون قید و شرط
به خودیِ خود
خودکار, خود جوش
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس