automate

/ˈɒtəˌmet//ˈɔːtəmeɪt/

معنی: خود کار کردن، بطور خودکار عمل کردن، خودکار بودن، بصورت خود کار در اوردن
معانی دیگر: اتوماتیک کردن، به کار بردن روش های خودکار، ماشینی کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: automates, automating, automated
(1) تعریف: to convert to a mechanical or electronic system of operation.

- The company will soon automate the assembly line.
[ترجمه گوگل] این شرکت به زودی خط مونتاژ را خودکار خواهد کرد
[ترجمه ترگمان] این شرکت به زودی خط مونتاژ را خودکار خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to control or carry out using mechanical or electronic devices.

- They would like to automate some of the dangerous tasks so that there is less risk to human workers.
[ترجمه گوگل] آنها مایلند برخی از کارهای خطرناک را خودکار کنند تا خطر کمتری برای کارگران انسانی وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان] آن ها می خواهند برخی از وظایف خطرناک را خودکار کنند تا خطر کمتری برای کارگران انسانی وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to use or adopt a system that uses automatic devices.

- Many workers will be laid off when the company automates next year.
[ترجمه گوگل] بسیاری از کارگران با اتوماسیون شرکت در سال آینده اخراج خواهند شد
[ترجمه ترگمان] بسیاری از کارگران در پایان سال آینده تعطیل خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the plan to automate the mills
برنامه ی ماشینی کردن (خودکار کردن) آسیاب ها

2. He wanted to use computers to automate the process.
[ترجمه گوگل]او می خواست از رایانه برای خودکار کردن فرآیند استفاده کند
[ترجمه ترگمان]او می خواست از کامپیوترها برای خودکار کردن روند استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. To automate the control process of the lathes has become very easy today.
[ترجمه گوگل]خودکار کردن فرآیند کنترل ماشین های تراش امروزه بسیار آسان شده است
[ترجمه ترگمان]برای خودکار کردن روند کنترل of امروزه بسیار ساده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Cash machines automate two basic functions of a bank - deposits and withdrawals.
[ترجمه گوگل]ماشین های نقدی دو عملکرد اساسی بانک را خودکار می کنند - سپرده گذاری و برداشت
[ترجمه ترگمان]ماشین های نقد دو کارکرد اساسی از یک بانک - سپرده و برداشت را خودکار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Many banks have begun to automate.
[ترجمه گوگل]بسیاری از بانک ها شروع به خودکارسازی کرده اند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از بانک ها شروع به خودکار شدن کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Massive investment is needed to automate the production process.
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاری هنگفت برای خودکارسازی فرآیند تولید مورد نیاز است
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذاری عظیم برای خودکار کردن فرآیند تولید مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It's actually possible to automate most CRUD work using seam-gen (see Resources), Seam's Ruby-on-Rails-style application generator.
[ترجمه گوگل]در واقع می توان اکثر کارهای CRUD را با استفاده از seam-gen (به منابع مراجعه کنید)، مولد برنامه به سبک Ruby-on-Rails Seam امکان پذیر است
[ترجمه ترگمان]در واقع امکان خودکار کردن کار CRUD با استفاده از gen seam (منابع مشاهده)، generator Seam روبی به سبک روبی به سبک فاقد آن امکان پذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is simple conceptually and easy to automate.
[ترجمه گوگل]از نظر مفهومی ساده است و خودکارسازی آن آسان است
[ترجمه ترگمان]این کار به طور مفهومی ساده و خودکار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Use technology to automate tasks drive, to auto matic bill paying.
[ترجمه گوگل]از فناوری برای خودکار کردن وظایف محرکه، برای پرداخت خودکار صورتحساب استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]از فن آوری برای خودکار کردن کارها استفاده کنید تا صورت حساب matic پرداخت شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There are various ways to automate the session opening and closing and also the transaction handling for standard cases.
[ترجمه گوگل]راه های مختلفی برای خودکار کردن باز و بسته شدن جلسه و همچنین رسیدگی به تراکنش برای موارد استاندارد وجود دارد
[ترجمه ترگمان]راه های مختلفی برای خودکار کردن جلسه جلسه و بسته شدن تراکنش ها برای موارد استاندارد وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. WorldShip provides a dependable way to automate shipping and tracking activities for both office and shipping room environments.
[ترجمه گوگل]WorldShip روشی قابل اعتماد برای خودکارسازی فعالیت های حمل و نقل و ردیابی برای محیط های اداری و اتاق حمل و نقل ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]WorldShip یک روش قابل اعتماد برای خودکار کردن فعالیت های حمل و نقل و ردیابی فعالیت های هر دو محیط اتاق و حمل و نقل فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Many plants have begun to automate.
[ترجمه گوگل]بسیاری از کارخانه ها شروع به خودکارسازی کرده اند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از گیاهان شروع به خودکار شدن کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Allow time to fully automate and integrate your product application.
[ترجمه گوگل]برای خودکارسازی و ادغام کامل برنامه محصول خود زمان بگذارید
[ترجمه ترگمان]اجازه دهید زمان به طور کامل اتوماتیک شده و برنامه محصول خود را کامل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Choosing which tests to automate for regression testing is both a science and an art, and it's important for you to spend time learning some strategies for doing it effectively.
[ترجمه گوگل]انتخاب تست‌هایی که برای تست رگرسیون به صورت خودکار انجام شوند، هم یک علم و هم یک هنر است، و برای شما مهم است که برای یادگیری برخی از استراتژی‌ها برای انجام موثر آن وقت صرف کنید
[ترجمه ترگمان]انتخاب کدام آزمون برای خودکار کردن آزمون رگرسیون هم یک علم و هم یک هنر است، و برای شما مهم است که وقت خود را صرف یادگیری استراتژی هایی برای انجام موثر آن کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. You can automate this activity and simulate the conditions so that the ISR would be invoked as in an actual runtime environment.
[ترجمه گوگل]می‌توانید این فعالیت را خودکار کنید و شرایط را شبیه‌سازی کنید تا ISR مانند یک محیط زمان اجرا واقعی فراخوانی شود
[ترجمه ترگمان]شما می توانید این فعالیت را خودکار کرده و شرایط را شبیه سازی کنید به طوری که ISR از محیط زمان اجرا واقعی استفاده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خودکار کردن (فعل)
automate, automatize

بطور خودکار عمل کردن (فعل)
automate

خودکار بودن (فعل)
automate

بصورت خودکار در اوردن (فعل)
automate, robotize

انگلیسی به انگلیسی

• mechanize; operate with automation
if a factory, office, or industrial process is automated, it operates using machinery rather than people.

پیشنهاد کاربران

⚫ ( زبان ما درحال گذار به واژه های درست و گاه تازه است )

⚫ واژه ی برنهاده: خودکار

⚫ نگارش به خط لاتین: Xodkār

⚫ همه ی پیشنهادها برابرنهاده های یک یا چندیِک از اینها اند:
فرهنگستان زبان و ادب، پارسی انجمن، بازدیسان پارسی، دکتر حیدری ملایری، دکتر حسابی، دکتر ادیب سلطانی
...
[مشاهده متن کامل]


⚫ سایِن ها ( nuances ) را باهم جابجا نشناسیم.

خودکار کردن. ماشینی کردن // خود کار کردن، بطور خودکار عمل کردن، خودکار بودن، بصورت خود کار در اوردن
مثال:
The company will soon automate the assembly line.
شرکت به زودی خط مونتاژ را خودکار {و ماشینی} خواهد کرد.
اتوماتیک کردن
بطور خود کار در آوردن
ناخواسته، غیرارادی.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : automate
✅️ اسم ( noun ) : automat / automatic / automation / automatism / automaton
✅️ صفت ( adjective ) : automatic
✅️ قید ( adverb ) : automatically
خودکار سازی، اتوماسیون کردن، اتوماتیک سازی

بپرس