autogamy


معنی: خودگانی
معانی دیگر: (گیاه شناسی) خودباروری، لقاح و باروری بوسیله گرده خود گل

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: autogamic (adj.), autogamous (adj.)
(1) تعریف: in botany, self-fertilization, as of a flower with its own pollen.

(2) تعریف: in biology, self-fertilization by the reuniting of two nuclei that originated in the splitting of a single nucleus, as in certain protozoa, algae, and fungi.

مترادف ها

خودگانی (اسم)
autogamy

انگلیسی به انگلیسی

• self-fertilization (botany)

پیشنهاد کاربران

autogamy ( کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات )
واژه مصوب: خودگُشنی
تعریف: باروری مادگی یک گیاه با گردۀ همان گیاه

بپرس