autodidact

________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ( رسمی – توصیفی ) :
فردی که بدون آموزش رسمی یا مدرسه، به صورت مستقل و خودانگیخته دانش یا مهارتی رو یاد می گیره
مثال:
He’s an **autodidact** who taught himself five languages.
یه خودآموخته ست که خودش پنج زبان یاد گرفته.
2. ( فرهنگی – نمادین ) :
نماد استقلال فکری، کنجکاوی، و مقاومت در برابر ساختارهای آموزشی سنتی؛ معمولاً با بار تحسین آمیز
مثال:
Many great thinkers were **autodidacts**, driven by pure curiosity.
خیلی از متفکران بزرگ خودآموخته بودن—با انگیزه ی خالص کنجکاوی.
3. ( استعاری – شخصیتی ) :
برای توصیف کسی که مسیر یادگیری خودش رو طراحی می کنه، منابع خودش رو انتخاب می کنه، و با نظم شخصی پیش می ره—even در زمینه های پیچیده
مثال:
She’s an **autodidact** in design—no degree, just brilliance.
تو طراحی یه خودآموخته ست—مدرک نداره، فقط نبوغ داره.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
self - taught – independent learner – self - educated – knowledge - driven – self - made