• (1)تعریف: rule by one person with absolute power; despotism. • مترادف: absolutism, despotism, tyranny • متضاد: democracy • مشابه: autarchy, authoritarianism, monarchy
- The republic fell and was replaced by autocracy.
[ترجمه گوگل] جمهوری سقوط کرد و خودکامگی جایگزین آن شد [ترجمه ترگمان] جمهوریت سقوط کرد و با خودکامگی جایگزین شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: a political unit ruled by an autocrat. • مترادف: autarchy, despotism • متضاد: democracy • مشابه: monarchy
- While other European monarchies were becoming increasingly democratic, Russia remained an autocracy under tsarist rule.
[ترجمه گوگل] در حالی که دیگر سلطنتهای اروپایی به طور فزایندهای دموکراتیک میشدند، روسیه تحت حکومت تزاری یک استبداد باقی ماند [ترجمه ترگمان] در حالی که دیگر نظام های سلطنتی اروپا به طور فزاینده ای دموکراتیک شده بودند، روسیه در حکومت مطلقه یک حکومت استبدادی باقی ماند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. Many poor countries are abandoning autocracy.
[ترجمه گوگل]بسیاری از کشورهای فقیر خودکامگی را کنار می گذارند [ترجمه ترگمان]بسیاری از کشورهای فقیر استبداد را کنار می گذارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The revolution caused the overthrow of the autocracy.
[ترجمه گوگل]انقلاب باعث سرنگونی حکومت استبداد شد [ترجمه ترگمان]انقلاب موجب سقوط حکومت مطلقه شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Autocracy often causes the people to revolt.
[ترجمه Reyhan] اصولا استبداد سبب شورش مردم میشود.
|
[ترجمه گوگل]خودکامگی اغلب باعث شورش مردم می شود [ترجمه ترگمان]Autocracy اغلب باعث طغیان مردم می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The best insurance against autocracy is to diffuse power as much as possible throughout society.
[ترجمه گوگل]بهترین بیمه در برابر استبداد این است که قدرت را هر چه بیشتر در جامعه پخش کنیم [ترجمه ترگمان]بهترین بیمه در برابر خودکامگی، انتشار قدرت تا حد امکان در سراسر جامعه است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. These-spells of autocracy were once frequently longer and of indefinite duration, sometimes, indeed, extending over decades.
[ترجمه گوگل]این طلسمهای خودکامگی زمانی اغلب طولانیتر و مدت نامشخصی بودند، گاهی اوقات، در واقع، بیش از چندین دهه طول میکشیدند [ترجمه ترگمان]این دوران حکومت مطلقه بیش از پیش به درازا کشید و گاهی اوقات، در واقع، طی دهه های متوالی گسترش می یافت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The policies and attitudes of the autocracy virtually ruled out the emergence of a moderate, reformist labour movement.
[ترجمه گوگل]سیاستها و نگرشهای استبداد عملاً ظهور یک جنبش کارگری میانهرو و اصلاحطلب را منتفی میکرد [ترجمه ترگمان]سیاست ها و نگرش های حکومت مطلقه، عملا ظهور یک جنبش کارگری میانه رو و اصلاح طلب را رد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Nevertheless, the fortress of autocracy had been breached and liberal pressure for further reform could be expected to gather momentum.
[ترجمه گوگل]با این وجود، قلعه خودکامگی شکسته شده بود و میتوان انتظار داشت که فشار لیبرال برای اصلاحات بیشتر شتاب بیشتری بگیرد [ترجمه ترگمان]با این وصف، انتظار می رود که دژ حکومت خودکامه را نقض کرده و فشار آزادی بیشتری برای اصلاح بیشتر داشته باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The potential victims of this autocracy were not only liberal democratic values, but also effective government.
[ترجمه گوگل]قربانیان بالقوه این خودکامگی نه تنها ارزشهای لیبرال دمکراتیک، بلکه دولت مؤثر نیز بودند [ترجمه ترگمان]قربانیان بالقوه این خودکامگی نه تنها ارزش های دموکراتیک لیبرال بودند بلکه دولت موثری بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. And that would imply either anarchy or autocracy.
[ترجمه گوگل]و این به معنای آنارشی یا خودکامگی است [ترجمه ترگمان]و این به معنای هرج و مرج یا خودکامگی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Republic and Autocracy, A Genetic Differentiating of the Cultural crypto-genes between the Ancient Rome and China.
[ترجمه گوگل]جمهوری و خودکامگی، تمایز ژنتیکی ژنهای رمزنگاری فرهنگی بین روم باستان و چین [ترجمه ترگمان]تمایز ژنتیکی بین crypto فرهنگی - ژن های بین روم باستان و چین [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Germany under Adolf Hitler was an autocracy.
[ترجمه گوگل]آلمان در زمان آدولف هیتلر یک حکومت استبدادی بود [ترجمه ترگمان]آلمان تحت رهبری آدولف هیتلر یک حکومت مطلقه بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Lenin wrote that the overthrow of the autocracy is only the first stage of the revolution.
[ترجمه گوگل]لنین نوشت که سرنگونی استبداد تنها مرحله اول انقلاب است [ترجمه ترگمان]لنین نوشت که سرنگون کردن استبداد، تنها مرحله اول انقلاب است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. She ceded all power to her son-in-law who now runs the country as an autocracy.
[ترجمه گوگل]او تمام قدرت را به دامادش واگذار کرد که اکنون کشور را به عنوان یک حکومت خودکامه اداره می کند [ترجمه ترگمان]او همه قدرت را به داماد خود که در حال حاضر کشور را به عنوان استبداد اداره می کند واگذار کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The affair was venerated by later revolutionaries as the opening round in their battle against the autocracy.
[ترجمه گوگل]این ماجرا توسط انقلابیون بعدی به عنوان دور آغازین نبرد آنها علیه استبداد مورد احترام قرار گرفت [ترجمه ترگمان]این عمل توسط انقلابیون بعدها به عنوان آغاز گرد آوری در نبرد علیه استبداد مورد ستایش قرار گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
حکومت مطلق (اسم)
autocracy
حکومت مستقل (اسم)
autocracy, self-government
انگلیسی به انگلیسی
• dictatorship, despotism, totalitarianism autocracy is government or management by one person who has complete power.
پیشنهاد کاربران
۱. استبداد. خودکامگی. فردسالاری ۲. نظام استبدادی. حکومت فردی. دیکتاتوری مثال: The republic fell and was replaced by autocracy. حکومت جمهوری سقوط کرد و استبداد و خودکامگی جایگزین آن شد.
یکه سالاری یا خودسالاری یا اُتوکراسی ( به فرانسوی: Autocratie ) ( از یونانی ) شکلی از حکومت اقتدارگرا که در آن، فرمانروا آشکارا بر راس سلسله مراتب اداری تفوق دارد، بدون قانون ها یا سنت هایی که قدرت و توان ... [مشاهده متن کامل]
رهبری را محدود کنند، همراه با قدرت بی حد و حصر فرمان روا ( اتوکرات، خودسالار ) در عمل. مبنای یکه سالاری می تواند وفاداری یا ترس شهروندان از مکافات باشد. یکه سالار می تواند قدرت خود را بر پایه قراردادها یا ترادادهای اجتماعی به دست آورده باشد که در این صورت اتوکراسی از نوع مشروع است یا آن را به زور به چنگ آورده باشد که دیکتاتوری است. سلطنت های مطلقه از گونه های خودسالاری اند.
autocracy ( باستان شناسی ) واژه مصوب: یکه سالاری تعریف: نظامی سیاسی که در آن زمام حکومت در دست حاکم مستبد و خودکامه قرار دارد